شیطآن آبی | سوئی
شیطآن آبی | سوئی
{پارت ششم شیطان آبی}
نکته: شیاطین میتونن خودشونو نابود کنن و قدرتشون رو بدن به یه نفر دیگه
راچل؛ بیخیال این شوخیه *رفت خوابید
بقیه هم همینجور
میسو: سلام
راچل؛ سلام
کریس: سلام میسو
سوئی: سلام چیزی شده
میسو: خب بچه ها باید بگم که امروز سوزی خودش رو کشت و قدرت و تواناییش رو به سومی داد
راچل: معلومه چی میگی
میسو؛ خب دیگه من باید برم راستی سوئی تو الان شیطان اصلی ای
سوئی؛ چی
{پارت هفتم شیطآن آبی}
صدای خنده
لونا: واو میبینم که سوزی رو کشتید
راچل: تو از کدوم گوری پیدات شد اصلا کی ای
لونا: من جالبه یعنی نمی دونید
سوئی: از کجا بدونیم
کریس: خب حالا تو کی ای
لونا: خب من لونام کسی که قراره ادما رو نابود کنه خلاصه بگم من جای سوزی امدم
راچل: خب منظرت یه دیوونه دیگست
لونا: منظورم رو نفهما نمیفهمن
سوئی: تو خیلی عجیبی
لونا: درست مثل تو چون تو باید فرشته میشدی
سوئی: چرا
لونا: چون هیچ دردی نکشیدی مهربونی و به همه اعتماد میکنی *پوزخند
راچل: تو از روانیم دیوونه تری
لونا: حواستون به حرفاتون باشه چون صبر دارم ولی وقتی تموم شه دیگه زنده موندنتون رو تایید نمیکنم ~میرم تو اتاق
کریس: خب بریم سر ماموریت دیگه
راچل: اره
سوئی:*بیهوش شدن
کریس: سوئی
ـــــــــــ
صدای خنده
راچل: داری چیکار میکنی لونا
لونا: دارم به خواب میبرمش
کریس؛*زدن تو صورت لونا معلومه داری چیکار میکنی
لونا: شما چیو میدونید هوم پس دهنتونو ببندید
سوزی رو هم اینجوری از دست دادید
راچل؛ ما خوشحالیم که مرد
لونا: عوضیا همیشه همینو میگن
{پارت ششم شیطان آبی}
نکته: شیاطین میتونن خودشونو نابود کنن و قدرتشون رو بدن به یه نفر دیگه
راچل؛ بیخیال این شوخیه *رفت خوابید
بقیه هم همینجور
میسو: سلام
راچل؛ سلام
کریس: سلام میسو
سوئی: سلام چیزی شده
میسو: خب بچه ها باید بگم که امروز سوزی خودش رو کشت و قدرت و تواناییش رو به سومی داد
راچل: معلومه چی میگی
میسو؛ خب دیگه من باید برم راستی سوئی تو الان شیطان اصلی ای
سوئی؛ چی
{پارت هفتم شیطآن آبی}
صدای خنده
لونا: واو میبینم که سوزی رو کشتید
راچل: تو از کدوم گوری پیدات شد اصلا کی ای
لونا: من جالبه یعنی نمی دونید
سوئی: از کجا بدونیم
کریس: خب حالا تو کی ای
لونا: خب من لونام کسی که قراره ادما رو نابود کنه خلاصه بگم من جای سوزی امدم
راچل: خب منظرت یه دیوونه دیگست
لونا: منظورم رو نفهما نمیفهمن
سوئی: تو خیلی عجیبی
لونا: درست مثل تو چون تو باید فرشته میشدی
سوئی: چرا
لونا: چون هیچ دردی نکشیدی مهربونی و به همه اعتماد میکنی *پوزخند
راچل: تو از روانیم دیوونه تری
لونا: حواستون به حرفاتون باشه چون صبر دارم ولی وقتی تموم شه دیگه زنده موندنتون رو تایید نمیکنم ~میرم تو اتاق
کریس: خب بریم سر ماموریت دیگه
راچل: اره
سوئی:*بیهوش شدن
کریس: سوئی
ـــــــــــ
صدای خنده
راچل: داری چیکار میکنی لونا
لونا: دارم به خواب میبرمش
کریس؛*زدن تو صورت لونا معلومه داری چیکار میکنی
لونا: شما چیو میدونید هوم پس دهنتونو ببندید
سوزی رو هم اینجوری از دست دادید
راچل؛ ما خوشحالیم که مرد
لونا: عوضیا همیشه همینو میگن
۵۰۲
۰۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.