داستانان اکاتسوکی 4(یاهیکو، کونان و ناگاتو) پارت 1
عکس نداشتم فیلم گذاشتم😃😂😢لیذت✨
•~•~~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
+شب+
ناگاتو بیدار بود، یاهیکو در خواب برگشت بسمت ناگاتو و بیدار شد.
ناگاتو:.....
یاهیکو(خواب الود):هوی ناگاتو...(خمیازه)چرا بیداری این وقت شب؟
ناگاتو:نمیتونم بخوابم.
یاهیکو(کمی هیجان زده):پس میتونیم بریم بیرون ستاره هارو ببینیم!!! اوپس... ببخشید باید اروم حرف میزدم،کونان خوابه(خنده ی اروم).
یاهیکو:بریم!
ناگاتو:باشه...
ناگاتو و یاهیکو به حیاط رفتن
+در حیاط+
یاهیکو:ناگاتو... راستی... چی شد که......
•~•~~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
+شب+
ناگاتو بیدار بود، یاهیکو در خواب برگشت بسمت ناگاتو و بیدار شد.
ناگاتو:.....
یاهیکو(خواب الود):هوی ناگاتو...(خمیازه)چرا بیداری این وقت شب؟
ناگاتو:نمیتونم بخوابم.
یاهیکو(کمی هیجان زده):پس میتونیم بریم بیرون ستاره هارو ببینیم!!! اوپس... ببخشید باید اروم حرف میزدم،کونان خوابه(خنده ی اروم).
یاهیکو:بریم!
ناگاتو:باشه...
ناگاتو و یاهیکو به حیاط رفتن
+در حیاط+
یاهیکو:ناگاتو... راستی... چی شد که......
۱.۵k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.