دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۵۳
arslwn
دکتر : سلام بفرمایید بشینید(بچه ها دکترش ایرانیه)
امیر: سلام آقای دکتر
دکتر : سلام امیر جان خوبی
بابا خوبه
امیر : ممنون سلام دارن خدمتتون
ارسلان: سلام
دکتر : سلام
امیر: دوستمه
دکتر : خوشبختم
ارسلان: منم
دکتر : خب مشکل چیه
امیر : دوستم مشکل ریه دارع چون قرصاشو دو هفتس مصرف نکرده وضعش بدتر شده
دکتر : اسکن گرفتید
امیر : نه
دکتر : از کجا مطمئنید وضعش بد تر شده
امیر : چند روزیه سر گیجه سردرد سرفه های شدید تنگیه نفس
دکتر : من یه اسکن ریه میفرستمشون اگه عفونت کرده باشه خیلی کار ما سخت میشع و خیلی خطرناک میشه
فعلا بدون حواب اسکن چیزی نمیتونم بگم
برید یه اسکن بگیرید جوابشو بیارید
امیر : چشم ممنون
دکتر : خواهش میکنم
ارسلان : داشتیم میرفتیم حس کردم حالم خیلی بده
ارسلان : امیر میشع اسکن رو بزاری برا فردا
امیر: ارسلان
ارسلان : امیر به خدا حالم بده بریم خونه یکم استراحت کنم فردا میایم
امیر : باشه بریم
ارسلان : رسیدیم خونه رفتم دراز کشیدم
نمیدونم چیشد یهو حالم بد شد
گوشیمو نبرده بودم
برداشتم دیدم ۴ میس از محراب
ترسیدم که برا دیانا اتفاقی نیوفتاده باشه
محراب رو گرفتم
محراب : سلام
ارسلان : سلام چیزی شدع زنگ زده بودی
محراب : نه میخاستم ببینم حالت خوبه
ارسلان : ارع خوبم
دی.دیانا خوبه
محراب : آره خوبه
ارسلان مراقب خودت باش
نمیزاری که ببینیمت حداقل خودت مواظب خودت باش
ارسلان: هستم
باشه دیگ فعلا من برم
محراب : برو خدافظ
ارسلان : خدافظ
diyana
تو گوشیم بودم تصمیم گرفته بودم با ارسلان حرف بزنم
بهش علاقمو بگم
فوق فوقش میگ من دوست ندارم
شک داشتم پیام بدم یا نه
که....
ادامه دارد....
پارت ۵۳
arslwn
دکتر : سلام بفرمایید بشینید(بچه ها دکترش ایرانیه)
امیر: سلام آقای دکتر
دکتر : سلام امیر جان خوبی
بابا خوبه
امیر : ممنون سلام دارن خدمتتون
ارسلان: سلام
دکتر : سلام
امیر: دوستمه
دکتر : خوشبختم
ارسلان: منم
دکتر : خب مشکل چیه
امیر : دوستم مشکل ریه دارع چون قرصاشو دو هفتس مصرف نکرده وضعش بدتر شده
دکتر : اسکن گرفتید
امیر : نه
دکتر : از کجا مطمئنید وضعش بد تر شده
امیر : چند روزیه سر گیجه سردرد سرفه های شدید تنگیه نفس
دکتر : من یه اسکن ریه میفرستمشون اگه عفونت کرده باشه خیلی کار ما سخت میشع و خیلی خطرناک میشه
فعلا بدون حواب اسکن چیزی نمیتونم بگم
برید یه اسکن بگیرید جوابشو بیارید
امیر : چشم ممنون
دکتر : خواهش میکنم
ارسلان : داشتیم میرفتیم حس کردم حالم خیلی بده
ارسلان : امیر میشع اسکن رو بزاری برا فردا
امیر: ارسلان
ارسلان : امیر به خدا حالم بده بریم خونه یکم استراحت کنم فردا میایم
امیر : باشه بریم
ارسلان : رسیدیم خونه رفتم دراز کشیدم
نمیدونم چیشد یهو حالم بد شد
گوشیمو نبرده بودم
برداشتم دیدم ۴ میس از محراب
ترسیدم که برا دیانا اتفاقی نیوفتاده باشه
محراب رو گرفتم
محراب : سلام
ارسلان : سلام چیزی شدع زنگ زده بودی
محراب : نه میخاستم ببینم حالت خوبه
ارسلان : ارع خوبم
دی.دیانا خوبه
محراب : آره خوبه
ارسلان مراقب خودت باش
نمیزاری که ببینیمت حداقل خودت مواظب خودت باش
ارسلان: هستم
باشه دیگ فعلا من برم
محراب : برو خدافظ
ارسلان : خدافظ
diyana
تو گوشیم بودم تصمیم گرفته بودم با ارسلان حرف بزنم
بهش علاقمو بگم
فوق فوقش میگ من دوست ندارم
شک داشتم پیام بدم یا نه
که....
ادامه دارد....
۵۰۸
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.