عشق در یک نگاه❤🍷
عشق در یک نگاه❤🍷
پارت 10
شعار:.... ننت اگه اصکی بری❤🍷
ییعیت
خاب بودم و تو حال خدم.
با اینکه لیزگه هم تو خونه ما بود اما بهش نگاهم نمیکردم.
خاب بودم که با جیغ ملیس که لیزگه رو صدا میکرد از خاب پریدم.
تپش قلب داشتم.
چرا جیغ میزد.
بدو بدو پاسدم درو باز کردم و سمت اتاق لیزگه رفتم و ملیس رو دیدم که به داخل اتاق زل زده بود و جیغ میکشید و گریه میکرد.
سو هم گریه کنان هق هق میکرد.
جلو تر رفتم و داخل اتاقو دیدم.
کف اتاق پر خون بود و اون خون از دست لیزگه میچکید.
با صحنه ای که دیدم اشک تو چشام جمع شد.
بدو بدو دوییدم تو اتاق و با یه تیکه پارچه رگ لیزگه مه زخم عمیقی روش بود رو بستم.
اسمر شکرم این چه کاری بود؟
رگ زدی اخه!
اشکی از چشام چکید و لیزگه رو بغل کردم و به طرف ماشین دوییدم ملیس و سو هم دنبالم.
سوار ماشین شدیم.
توی بیمارستان•
حالم خوب نبود.
دکترا مارو بیرون کردن و درگیر بهتر کردن حال لیزگه شدن.
ملیس:
ولی من مطمئنم... لیزگه بخاطر ییعیت رگشو زد.
بلند شدم و یقه ییعیتو گرفتم
_همش تقصیر توئههعع تو باعث شدییییی.
همش لخاطر مسخره بازیا و انتقام تو بودددددد.
سو
حال ملیس خوب نبود.
ملیس خاهرم بود...
باید براش کاری میکردم برای همین شماره رجبو گرفتم.
و گفتم بیاد بیمارستان.
با خودش داداشش اونورم اورده بود.
کراشمو...
اونور
بعد اینکه رسیدیم بیمارستان با سو یا همون یازگی چش تو چش شدیم.
برق چشاش عجیب بود.
جوری که عاشقی داد میزد...
ادامه دارد...
پارت 10
شعار:.... ننت اگه اصکی بری❤🍷
ییعیت
خاب بودم و تو حال خدم.
با اینکه لیزگه هم تو خونه ما بود اما بهش نگاهم نمیکردم.
خاب بودم که با جیغ ملیس که لیزگه رو صدا میکرد از خاب پریدم.
تپش قلب داشتم.
چرا جیغ میزد.
بدو بدو پاسدم درو باز کردم و سمت اتاق لیزگه رفتم و ملیس رو دیدم که به داخل اتاق زل زده بود و جیغ میکشید و گریه میکرد.
سو هم گریه کنان هق هق میکرد.
جلو تر رفتم و داخل اتاقو دیدم.
کف اتاق پر خون بود و اون خون از دست لیزگه میچکید.
با صحنه ای که دیدم اشک تو چشام جمع شد.
بدو بدو دوییدم تو اتاق و با یه تیکه پارچه رگ لیزگه مه زخم عمیقی روش بود رو بستم.
اسمر شکرم این چه کاری بود؟
رگ زدی اخه!
اشکی از چشام چکید و لیزگه رو بغل کردم و به طرف ماشین دوییدم ملیس و سو هم دنبالم.
سوار ماشین شدیم.
توی بیمارستان•
حالم خوب نبود.
دکترا مارو بیرون کردن و درگیر بهتر کردن حال لیزگه شدن.
ملیس:
ولی من مطمئنم... لیزگه بخاطر ییعیت رگشو زد.
بلند شدم و یقه ییعیتو گرفتم
_همش تقصیر توئههعع تو باعث شدییییی.
همش لخاطر مسخره بازیا و انتقام تو بودددددد.
سو
حال ملیس خوب نبود.
ملیس خاهرم بود...
باید براش کاری میکردم برای همین شماره رجبو گرفتم.
و گفتم بیاد بیمارستان.
با خودش داداشش اونورم اورده بود.
کراشمو...
اونور
بعد اینکه رسیدیم بیمارستان با سو یا همون یازگی چش تو چش شدیم.
برق چشاش عجیب بود.
جوری که عاشقی داد میزد...
ادامه دارد...
۵.۱k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.