اکیپ عاشقی 🤍💜
دیانا :خواستم بریم تو ویلا ولی اینقدر دل درد بودم که نتونستم از جام پاشم با ارسلان گفتم. نمیتونم پا شم
ارسلان:اشکال نداره که بغلت میکنم میبرم تو
دیانا:نههههههه
ارسلان:بغلش کردمو و گفتم بیا دیگه لوس نشو .دیانا دست و پا میزد و میگفت ولم کن
دیانا:ولم کن اییی ولم کننن
ارسلان:بردمش تو و گذاشتمش رو مبل و رفتم چمدونا رو آوردم و کنار دیانا نشستم
که زنگ ویلا خورد و دیدم نیکا و متين هستن در رد باز کردم و رفتم کمک
ارسلان:اشکال نداره که بغلت میکنم میبرم تو
دیانا:نههههههه
ارسلان:بغلش کردمو و گفتم بیا دیگه لوس نشو .دیانا دست و پا میزد و میگفت ولم کن
دیانا:ولم کن اییی ولم کننن
ارسلان:بردمش تو و گذاشتمش رو مبل و رفتم چمدونا رو آوردم و کنار دیانا نشستم
که زنگ ویلا خورد و دیدم نیکا و متين هستن در رد باز کردم و رفتم کمک
۲۲.۳k
۲۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.