فیک کوک( عشق و نفرت) پارت ۲۰
از زبان کوک
لباسام رو عوض کردم و برگشتم بیمارستان
رفتم توی اتاق ، ا/ت جلوی پنجره رو ویلچر بود وقتی برگشت و منو دید گفت : جئون جونگ کوک واقعاً تو چرا قرار نیست از زندگی من بری
گفتم : چون دلم میخواد گفت : نخوا دلت نخواد کم عذابم بده ، دوباره برگشت سمته پنجره و گفت : من اشتباه کردم که عاشقت شدم و بهت اعتماد کردم تو واقعاً اون کسی نبودی که فکر میکردم
گفتم : فکر کنم الان زمان خوبی واسه حرف زدن نیست
(سه روز بعد )
از زبان ا/ت
اوففف حوصلم سررفته همش روی تختم ، دره اتاقم زده شد یه نفر اومد تو طبق معمول کوک بود روی صندلی کناریم نشست همون موقع پرستار اومد تو و دوباره اون سوپ بد مزه رو آورد گذاشت جلوم گفتم : من نمیخورم پرستار گفت : اما باید بخورین گفتم : نمیخوام بخورم مگه نشنیدی ، کوک گفت : برو بیرون پرستار رفت کوک گفت : اگر نخوری نمیتونی از اینجا بری بیرون گفتم : اگر یه کاری بخوام برام میکنی گفت : هرکاری باشه میکنم
گفتم : مرخصم کن گفت : اتفاقا با دکترت حرف زدم اما گفت هنوز کاملا خوب نشدی منم نمیتونم ریسک کنم و حالت رو بدتر کنم
گفتم : پس مگه تو کسی نیستی که کله کره ازت میترسن پس چرا نمیتونی دکتر رو بترسونی و منو ببری بیرون ، خنده تو گلویی کرد و گفت : میخوای از جایگاهم استفاده کنم گفتم : آرههههه گفت : باشه ببینم چه میکنم گفتم : همینه جئون جونگ کوک مافیا این کار رو میکنه
لباسام رو عوض کردم و برگشتم بیمارستان
رفتم توی اتاق ، ا/ت جلوی پنجره رو ویلچر بود وقتی برگشت و منو دید گفت : جئون جونگ کوک واقعاً تو چرا قرار نیست از زندگی من بری
گفتم : چون دلم میخواد گفت : نخوا دلت نخواد کم عذابم بده ، دوباره برگشت سمته پنجره و گفت : من اشتباه کردم که عاشقت شدم و بهت اعتماد کردم تو واقعاً اون کسی نبودی که فکر میکردم
گفتم : فکر کنم الان زمان خوبی واسه حرف زدن نیست
(سه روز بعد )
از زبان ا/ت
اوففف حوصلم سررفته همش روی تختم ، دره اتاقم زده شد یه نفر اومد تو طبق معمول کوک بود روی صندلی کناریم نشست همون موقع پرستار اومد تو و دوباره اون سوپ بد مزه رو آورد گذاشت جلوم گفتم : من نمیخورم پرستار گفت : اما باید بخورین گفتم : نمیخوام بخورم مگه نشنیدی ، کوک گفت : برو بیرون پرستار رفت کوک گفت : اگر نخوری نمیتونی از اینجا بری بیرون گفتم : اگر یه کاری بخوام برام میکنی گفت : هرکاری باشه میکنم
گفتم : مرخصم کن گفت : اتفاقا با دکترت حرف زدم اما گفت هنوز کاملا خوب نشدی منم نمیتونم ریسک کنم و حالت رو بدتر کنم
گفتم : پس مگه تو کسی نیستی که کله کره ازت میترسن پس چرا نمیتونی دکتر رو بترسونی و منو ببری بیرون ، خنده تو گلویی کرد و گفت : میخوای از جایگاهم استفاده کنم گفتم : آرههههه گفت : باشه ببینم چه میکنم گفتم : همینه جئون جونگ کوک مافیا این کار رو میکنه
۱۳۵.۸k
۰۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.