عشق مافیا
عشق مافیا
پارت ۸
________________________________
(اسماته)
با دلدرد شدیدی از خواب بیدار شدم دیدم کوک کنارم خوابه میخاستم برم حموم انقدر درد داشتم نمیتونستم تکون بخورم
ات=کوک خدا لعنتت کنه (اروم)
کوک=چیه....اول صبحی (کیوت)
رفتی حموم?
ات=نمیتونم بلند شم خیلی درد دارم
کوک=براید استایل بغلش کردم رفتیم
حموم اومدیم بیرون موهامون رو خشک کردیم لباس پوشیدیم صبحانه مون رو خوردیم منم رفتم سر شرکت
ات=کوک رفت سر کار منم داشتم تو گوشی میچرخیدم که یهو اجوما اومد گفت
اجوما=تق..تق خانوم
ات=بله
اجوما=پدر ارباب ساعت ۸تشریف میارن به ارباب خبر بدین
ات=باشه...ممنون که گفتی
ساعت ۸
ویو کوک
کارام تموم شد اومدم خونه
ات=سلام ...
کوک=سلام بیب.
ات =اماده شو خانواده ی پدرت میان اینجا
کوک =باشه
رفتم بالا لباسم رو پوشیدم یهو یادم اومد چرا میان اینجا بازم میخوان ما زودتر ازدواج کنیم و وارث بیاریم
ویو ات
اماده شدیم که یهو زنگ خونه خورد و اومدن داخل بعد از خوش امد گویی یهو دیدم هانا(دختر عموی کوک)داره میاد ازش خیلی بدم میومد
که یهو
برای پارت بعد
۴کامنت
۳لایک
پارت ۸
________________________________
(اسماته)
با دلدرد شدیدی از خواب بیدار شدم دیدم کوک کنارم خوابه میخاستم برم حموم انقدر درد داشتم نمیتونستم تکون بخورم
ات=کوک خدا لعنتت کنه (اروم)
کوک=چیه....اول صبحی (کیوت)
رفتی حموم?
ات=نمیتونم بلند شم خیلی درد دارم
کوک=براید استایل بغلش کردم رفتیم
حموم اومدیم بیرون موهامون رو خشک کردیم لباس پوشیدیم صبحانه مون رو خوردیم منم رفتم سر شرکت
ات=کوک رفت سر کار منم داشتم تو گوشی میچرخیدم که یهو اجوما اومد گفت
اجوما=تق..تق خانوم
ات=بله
اجوما=پدر ارباب ساعت ۸تشریف میارن به ارباب خبر بدین
ات=باشه...ممنون که گفتی
ساعت ۸
ویو کوک
کارام تموم شد اومدم خونه
ات=سلام ...
کوک=سلام بیب.
ات =اماده شو خانواده ی پدرت میان اینجا
کوک =باشه
رفتم بالا لباسم رو پوشیدم یهو یادم اومد چرا میان اینجا بازم میخوان ما زودتر ازدواج کنیم و وارث بیاریم
ویو ات
اماده شدیم که یهو زنگ خونه خورد و اومدن داخل بعد از خوش امد گویی یهو دیدم هانا(دختر عموی کوک)داره میاد ازش خیلی بدم میومد
که یهو
برای پارت بعد
۴کامنت
۳لایک
۸.۶k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.