سناریو ھانما☆
سناریو ھانما☆
ھانما صاحب یہ بار بزرگ بود* تو ھمیشہ بہ بار ھانما میرفتی و مشروب میخوردی* ھانما خیلی وقت بود کہ روی تو کراش بود* توام بعضی وقتا بہ ھانما نگاہ میکردی و بھش حس داشتی* مثل ھمیشہ نشستہ بودی و داشتی مشروب میخوردی* ھانما اومد و نشست بغل دستت*
ھانما : میدونستی مشروب اونقدراھم واست خوب نیست
تو : اگہ اینجوریہ تو چرا صاحب این باری و بہ کسایی کہ میان اینجا مشروب میدی؟
ھانما : بامزہ...بیخیال بگو ببینم تو رل داری؟
پوزخندی زدی*
تو : رل؟ شوخی میکنی؟ تو چشمای من نگاہ کن...این چشما روانین...من خوشم از پسرا نمیاد ولی...
ھانما : ولی؟
تو : یہ نفر اینجاست کہ بہ دلم نشستہ
ھانما : کہ اینطور...خب چرا نمیری بھش بگی چہ حسی داری؟
تو : نیازی نیست برم خودش پیشمہ
ھانما : منظورت چیہ؟
خندیدی : چیہ؟ برات عجیبہ؟
ھانما دستشو گذاشت روی پات*
ھانما : نہ عجیب نیست بیبی
دستتو کوبیدی روی دستش*
تو : کی بھت اجازہ داد بھم دست بزنی؟ نکنہ توام میخوای مثل اون عوضیا کتک بخوری؟
ھانما : جون ، رزمی کاری؟
تو : ھوم....آرہ
ھانما : با من رل میزنی؟
بہ چشمای کشیدہ ی خمارش نگاہ کردی*
تو : آرہ
ھانما بغلت کرد و لباتو میبوسید*
تو : ھانما....نکن
ھانما : واسہ کسی کہ مھم نیست...وایسا....تو اسم منو بلدی؟
تو : آرہ...ھمہ میشناسنت
ھانما : کہ اینطور
[2 ماہ بعد]
خونہ ی ھانما بودی و داشتین باھم مشروب میخوردین* ھانما لیوانشو گذاشت روی میز* اومد چسبید بھت* لیوانو ازت گرفت و گذاشت روی میز* لباتو بوسید و ھمراھیش کردی* چند دقیقہ باھم لب بازی کردین* ھانما ھمش روی بدنت دست میکشید* دستتو روی پیرھنش گذاشتی و دکمہ ھاشو باز میکردی* پیرھنشو درآورد*
ھانما : بریم روی تخت؟
تو : آرہ ددی
رفتید توی اتاق* لباساتونو کامل درآوردین و رفتید روی تخت* دراز کشیدی و ھانما روت خیمہ زد* روی گردنت مارک میذاشت* از گردنت سیر شد و رفت سراغ سینہ ھات* یکیشونو میخورد و اون یکی رو با دستش فشار میداد* روی سینہ ھاتم مارک گذاشت* ھانما : دوست داری چند راند بریم؟
تو : ھر چی ددی دوست دارہ
لبخند زد و دستشو گذاشت روی پوسیتو میمالید* کم کم تحریک شدی* آروم عضوشو واردت کرد* خون باکرہ گیت ریخت بیرون*
ھانما : بالاخرہ مال من شدی
کل عضوشو تا آخر کرد داخلت* آروم ضربہ میزد*
تو : عاح....خوبہ ددی
سرعتشو برد بالا و ھمزمان روی گردنت بوسہ میزد* دستتو بردی لای موھاش*
تو : عاح...ددی
ھانما ارضا شد و نصفشو داخلت خالی کرد*
ھانما : وقت راند دومہ
دراز کشید بغل دستت*
ھانما صاحب یہ بار بزرگ بود* تو ھمیشہ بہ بار ھانما میرفتی و مشروب میخوردی* ھانما خیلی وقت بود کہ روی تو کراش بود* توام بعضی وقتا بہ ھانما نگاہ میکردی و بھش حس داشتی* مثل ھمیشہ نشستہ بودی و داشتی مشروب میخوردی* ھانما اومد و نشست بغل دستت*
ھانما : میدونستی مشروب اونقدراھم واست خوب نیست
تو : اگہ اینجوریہ تو چرا صاحب این باری و بہ کسایی کہ میان اینجا مشروب میدی؟
ھانما : بامزہ...بیخیال بگو ببینم تو رل داری؟
پوزخندی زدی*
تو : رل؟ شوخی میکنی؟ تو چشمای من نگاہ کن...این چشما روانین...من خوشم از پسرا نمیاد ولی...
ھانما : ولی؟
تو : یہ نفر اینجاست کہ بہ دلم نشستہ
ھانما : کہ اینطور...خب چرا نمیری بھش بگی چہ حسی داری؟
تو : نیازی نیست برم خودش پیشمہ
ھانما : منظورت چیہ؟
خندیدی : چیہ؟ برات عجیبہ؟
ھانما دستشو گذاشت روی پات*
ھانما : نہ عجیب نیست بیبی
دستتو کوبیدی روی دستش*
تو : کی بھت اجازہ داد بھم دست بزنی؟ نکنہ توام میخوای مثل اون عوضیا کتک بخوری؟
ھانما : جون ، رزمی کاری؟
تو : ھوم....آرہ
ھانما : با من رل میزنی؟
بہ چشمای کشیدہ ی خمارش نگاہ کردی*
تو : آرہ
ھانما بغلت کرد و لباتو میبوسید*
تو : ھانما....نکن
ھانما : واسہ کسی کہ مھم نیست...وایسا....تو اسم منو بلدی؟
تو : آرہ...ھمہ میشناسنت
ھانما : کہ اینطور
[2 ماہ بعد]
خونہ ی ھانما بودی و داشتین باھم مشروب میخوردین* ھانما لیوانشو گذاشت روی میز* اومد چسبید بھت* لیوانو ازت گرفت و گذاشت روی میز* لباتو بوسید و ھمراھیش کردی* چند دقیقہ باھم لب بازی کردین* ھانما ھمش روی بدنت دست میکشید* دستتو روی پیرھنش گذاشتی و دکمہ ھاشو باز میکردی* پیرھنشو درآورد*
ھانما : بریم روی تخت؟
تو : آرہ ددی
رفتید توی اتاق* لباساتونو کامل درآوردین و رفتید روی تخت* دراز کشیدی و ھانما روت خیمہ زد* روی گردنت مارک میذاشت* از گردنت سیر شد و رفت سراغ سینہ ھات* یکیشونو میخورد و اون یکی رو با دستش فشار میداد* روی سینہ ھاتم مارک گذاشت* ھانما : دوست داری چند راند بریم؟
تو : ھر چی ددی دوست دارہ
لبخند زد و دستشو گذاشت روی پوسیتو میمالید* کم کم تحریک شدی* آروم عضوشو واردت کرد* خون باکرہ گیت ریخت بیرون*
ھانما : بالاخرہ مال من شدی
کل عضوشو تا آخر کرد داخلت* آروم ضربہ میزد*
تو : عاح....خوبہ ددی
سرعتشو برد بالا و ھمزمان روی گردنت بوسہ میزد* دستتو بردی لای موھاش*
تو : عاح...ددی
ھانما ارضا شد و نصفشو داخلت خالی کرد*
ھانما : وقت راند دومہ
دراز کشید بغل دستت*
۴۹۳
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.