پارت ۱۸ این پارتو طولانی دادم و روزی یه پارت میدم ولی طولانی😂
ویو ادمین
خب چند روز از اون روز گذشت و فکر کنم حافظش برگشته باشه
+عاا.. سلام جیمین
∆یونگییی(با گریه)
+چیشدههه چرا داری گریه میکنی
∆بیا میخوام باهات دلداری کنم
+خب... بگو
∆من یه نفرو دوست دارم... ولی اون یه نفر دیگرو دوست داره
+اخییی... عیبی نداره خب شاید وسلط نکردن
∆ولی دوسش داره.. تو خودت بودی از یه دختر به خاطر پسر میگذشتی؟
+اهان پسره؟
∆اوهوم
+خب... اگه عاشق دختره باشم نمیگذشتم
∆اوکی... بسه بیا بریم...
رفتن سوار ماشین شدن و راه افتادن
فلش بک نیم ساعت بعد...
∆میگم داستانت با مطهره چی شد
+خب بهش گفتم... و قبولم.. قراره براش برم خاستگاری چون خانواده نداره
∆اهان پس قطعی شد
+اره مطهره از خداش بود تا دید قبولش کرد
∆چیو؟(منحرف)
+قیافشو دیگه
∆اهان خب ببین الان کجا میریم؟
+باغ چون هنوز یه ۲ روز مونده
∆باید یه روز باشه ها
+نه تمدید شدش
∆اهان...
رفتن باغ
جیمین رفتو لباساشو عوض کرد
یه لباس مردونه ی سفید پوشیده بود با یه پلیور سبز پرنگ روش و سلوار مشکی
∆عاا... اا سعید
«هاااااا
∆چرا شبی من لباس پوشیدی
«تو.. تو چرا این شکلی لباس پوشیدی
سعید یه هودی همون رنگی سبز با شلوار مشکی پوشیده بود و دقیقا یه کیف کمری سفید داشت و ترکیب رنگ لباسای جیمین بودددد
∆یعنی چی مگه میشهههع
«من از دیروز همین لباسو پوشیدم
∆منم اصن ترو ندیده بودمممم
+عه اینجارو پت مت
∆(چشم غره)
+جیمین بیا کارت دارم....
ویو جیمین
وات یعنی چیکارم داره...چقدر جدی
∆بله
دیدم خیلی جدیه و انگار بزور میخواد حرف بزنه... نکنه... نکنه میخواد بهم بگ..
+بیا بقیرو سر کار بزاریم
.. ه.. دوسم.. هاااا چی
∆جانم؟
+بیا بقیرو سرکار بزاریم و یه نفرو کتک بزنیم
∆یونگی چته
+مثلا کی بهتر از عرفان
∆چرا خب خوبی؟
+ازش یه گله دارم... من این چوبو میبرم اونجا بعد میگم هر کی بتونه اونو بشکونه جایزه میزم بهش بعد تو بیا اتفاقی بزنش به عرفان تا بشکنه
∆عاا... باشه منم ازش زیاد خوشم نمیاد ولی دلیلش چیه؟
+بعدا بهت میگم
∆اوکی...
ویوادمین
طبق نقشه همه سر جای خودشون بودن
یونگی حرف شو زد
جیمین رفت جلو و به جای اینکه چوبو بزنه به درخت کوبون تو سر عرفان
٪اااااااییییییی
∆وای شتتت ببخشید عرفاننن حواسم نبود
واقعا خیلی طبیعی بود
٪عیبی نداره
یونگی و مهدی زدن زیر خنده
=چرا میخندید
+اخع داپپپ خورد تو سرش😂😂
گلسا رفت چوبو برداشت با عصبانیت رفت سمت یونگی
همه فکر کردن میخواد سر یونگی بلا بیاره
ولی یونگی نزدیک به جیمین بود و جیمین....
پارت بعدی فردا 💜
خب چند روز از اون روز گذشت و فکر کنم حافظش برگشته باشه
+عاا.. سلام جیمین
∆یونگییی(با گریه)
+چیشدههه چرا داری گریه میکنی
∆بیا میخوام باهات دلداری کنم
+خب... بگو
∆من یه نفرو دوست دارم... ولی اون یه نفر دیگرو دوست داره
+اخییی... عیبی نداره خب شاید وسلط نکردن
∆ولی دوسش داره.. تو خودت بودی از یه دختر به خاطر پسر میگذشتی؟
+اهان پسره؟
∆اوهوم
+خب... اگه عاشق دختره باشم نمیگذشتم
∆اوکی... بسه بیا بریم...
رفتن سوار ماشین شدن و راه افتادن
فلش بک نیم ساعت بعد...
∆میگم داستانت با مطهره چی شد
+خب بهش گفتم... و قبولم.. قراره براش برم خاستگاری چون خانواده نداره
∆اهان پس قطعی شد
+اره مطهره از خداش بود تا دید قبولش کرد
∆چیو؟(منحرف)
+قیافشو دیگه
∆اهان خب ببین الان کجا میریم؟
+باغ چون هنوز یه ۲ روز مونده
∆باید یه روز باشه ها
+نه تمدید شدش
∆اهان...
رفتن باغ
جیمین رفتو لباساشو عوض کرد
یه لباس مردونه ی سفید پوشیده بود با یه پلیور سبز پرنگ روش و سلوار مشکی
∆عاا... اا سعید
«هاااااا
∆چرا شبی من لباس پوشیدی
«تو.. تو چرا این شکلی لباس پوشیدی
سعید یه هودی همون رنگی سبز با شلوار مشکی پوشیده بود و دقیقا یه کیف کمری سفید داشت و ترکیب رنگ لباسای جیمین بودددد
∆یعنی چی مگه میشهههع
«من از دیروز همین لباسو پوشیدم
∆منم اصن ترو ندیده بودمممم
+عه اینجارو پت مت
∆(چشم غره)
+جیمین بیا کارت دارم....
ویو جیمین
وات یعنی چیکارم داره...چقدر جدی
∆بله
دیدم خیلی جدیه و انگار بزور میخواد حرف بزنه... نکنه... نکنه میخواد بهم بگ..
+بیا بقیرو سر کار بزاریم
.. ه.. دوسم.. هاااا چی
∆جانم؟
+بیا بقیرو سرکار بزاریم و یه نفرو کتک بزنیم
∆یونگی چته
+مثلا کی بهتر از عرفان
∆چرا خب خوبی؟
+ازش یه گله دارم... من این چوبو میبرم اونجا بعد میگم هر کی بتونه اونو بشکونه جایزه میزم بهش بعد تو بیا اتفاقی بزنش به عرفان تا بشکنه
∆عاا... باشه منم ازش زیاد خوشم نمیاد ولی دلیلش چیه؟
+بعدا بهت میگم
∆اوکی...
ویوادمین
طبق نقشه همه سر جای خودشون بودن
یونگی حرف شو زد
جیمین رفت جلو و به جای اینکه چوبو بزنه به درخت کوبون تو سر عرفان
٪اااااااییییییی
∆وای شتتت ببخشید عرفاننن حواسم نبود
واقعا خیلی طبیعی بود
٪عیبی نداره
یونگی و مهدی زدن زیر خنده
=چرا میخندید
+اخع داپپپ خورد تو سرش😂😂
گلسا رفت چوبو برداشت با عصبانیت رفت سمت یونگی
همه فکر کردن میخواد سر یونگی بلا بیاره
ولی یونگی نزدیک به جیمین بود و جیمین....
پارت بعدی فردا 💜
۵.۱k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.