شات دو تک پارتی تهیونگ
شات دو تک پارتی تهیونگ
تهیونگ ویو : یا چیزی که دیدم بغضم گرفت
ا.ت افتاده بود رو زمین و. خودکشی کرده بود
تهیونگ : نه نه نه نهههههههههههههههههههه ا.تتتتتتت فرشته کوچولوم منو تنها نزار غلط کردم ترو خدا الان میبرمت بیمارستان چرااااااا من خیلی گاوممم. من باید میکردم بجات (دور از جون خدانکنه. ی دختر ارزششو نداره وی )
.
.
.
کوک و جیمین : چطور این اتفاق افتاد ته
تهیونگ : مقصر من گاووووووم
نامی: بگو چی شده
تییونگ : (کل ماجرارو تعریف کرد)
اعضا: تو خیلی خری تهیونگ واقعااااا که
.
.
.
دکتر: خداروشکر خطر رفع شده میتونید ببینینش فقط یک نفر
اعضا : برو تهیونگ
تهیونگ: باشه ، فرشته کوچولو مهربونمم تورو خدا بیدار شو میدونم خیلی خرمممممو احمق اصن گاوممممم من بدون تو نمیتونم نمیدونم چرا اون موقع اونطوری بهت گفتم ببخشید اصن از این بار همش بغلم بخواب باشه (با گریهههه زیادددد)
ا.ت. : چشم هامو وا کردم و صدا گریه تهیونگ خیلی گنگ و مبهم میشنیدم همجا برام تار بود تا چند تا پلک زدم درست شد
تهیونگ : ا.. تا ا. ت ب ی داررر شدی
ببخشید ا.تم ببخشید تروخدا منو ببخش فرشته
ا.ت : تا چند ساعت پیش که اینطور نبود چون الان میخواستم ببمریم عزیز شدم. ته یعنی من اینقددد برات اضافه بودم هومم میدونم کارت زیاد بود ولی چرا باهام اونجوری رفتار میکردی هومن بگووووو من خیلی برات اضافه پی چرا نزاشتی برممممم چرا نزاشتی راحت شممم((با گریه)
تهبونگ : ا.ت غلط کردم ببخشید تروخدا گریه نکن
.
.
. بعد کلی قربون صدقه
تهونگ : قربونت برم بخشیدی منو
ا.ت : آهوم
تهیونک: بغلش کردم و گفتم دیگه تکرار نمیشه
ا.ت : باشه
تهیونگ: دوست دارم عاشتم فرشته منن
ا.ت : منم خیلی عاشتم شیطان من
«اینطور شد دختری که میخواست با ی پادشاه ملاقات کنه عاشق ی پسر شیطان شد»
پایان🌈
تهیونگ ویو : یا چیزی که دیدم بغضم گرفت
ا.ت افتاده بود رو زمین و. خودکشی کرده بود
تهیونگ : نه نه نه نهههههههههههههههههههه ا.تتتتتتت فرشته کوچولوم منو تنها نزار غلط کردم ترو خدا الان میبرمت بیمارستان چرااااااا من خیلی گاوممم. من باید میکردم بجات (دور از جون خدانکنه. ی دختر ارزششو نداره وی )
.
.
.
کوک و جیمین : چطور این اتفاق افتاد ته
تهیونگ : مقصر من گاووووووم
نامی: بگو چی شده
تییونگ : (کل ماجرارو تعریف کرد)
اعضا: تو خیلی خری تهیونگ واقعااااا که
.
.
.
دکتر: خداروشکر خطر رفع شده میتونید ببینینش فقط یک نفر
اعضا : برو تهیونگ
تهیونگ: باشه ، فرشته کوچولو مهربونمم تورو خدا بیدار شو میدونم خیلی خرمممممو احمق اصن گاوممممم من بدون تو نمیتونم نمیدونم چرا اون موقع اونطوری بهت گفتم ببخشید اصن از این بار همش بغلم بخواب باشه (با گریهههه زیادددد)
ا.ت. : چشم هامو وا کردم و صدا گریه تهیونگ خیلی گنگ و مبهم میشنیدم همجا برام تار بود تا چند تا پلک زدم درست شد
تهیونگ : ا.. تا ا. ت ب ی داررر شدی
ببخشید ا.تم ببخشید تروخدا منو ببخش فرشته
ا.ت : تا چند ساعت پیش که اینطور نبود چون الان میخواستم ببمریم عزیز شدم. ته یعنی من اینقددد برات اضافه بودم هومم میدونم کارت زیاد بود ولی چرا باهام اونجوری رفتار میکردی هومن بگووووو من خیلی برات اضافه پی چرا نزاشتی برممممم چرا نزاشتی راحت شممم((با گریه)
تهبونگ : ا.ت غلط کردم ببخشید تروخدا گریه نکن
.
.
. بعد کلی قربون صدقه
تهونگ : قربونت برم بخشیدی منو
ا.ت : آهوم
تهیونک: بغلش کردم و گفتم دیگه تکرار نمیشه
ا.ت : باشه
تهیونگ: دوست دارم عاشتم فرشته منن
ا.ت : منم خیلی عاشتم شیطان من
«اینطور شد دختری که میخواست با ی پادشاه ملاقات کنه عاشق ی پسر شیطان شد»
پایان🌈
۳۴.۰k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.