مافیای مغرور من
⛓️🩸مافیای مغرور من🩸⛓️
⛓️🩸پارت ۳🩸⛓️
♥️( ویو جیا )♥️
باز کردم دیدم صاحب خونست گفتم جیا : سلام چطورید چیزی شده( علامت صاحب خانه ( × ) × :خودتو نزن به اون راه هنوز پول اجاره ی خونه رو ندادی فقط یک هفته وقت داری جیا : آقا من نمیتونم تو ی هفته پول اجاره خونه رو جور کنم حداقل بهم یک ماه وقت بدین ×: ههههه ببین تو که نمیتونی تو یک ماه پول رو جور کنی بیا بریم خونه ی من یزره حال کنیم با این کار پول اجاره خونه رو جور کردی عصبی درو محکم بستم رو صورت صاحب خونه گفت ×: اینجوریه باش اگر تا ی هفته دیگه پول رو جور نکنی خودم میندازمت بیرون فهمیدیییی( با داد)
ورفت یهو تمام عصبانیتم به اشک تبدیل شد دیگه نمیتونستم تحمل کنم ایکاش هیچ وقت به دنیا نمیومدم چرا انقدر سختی میکشم من مگه چیکار کردم نشستم جلوی در و گریه کردم که نفهمیدم کی خوابیدم
♥️( ویو تهیونگ)♥️
تهیونگ : اخخخخخ خدا بگم اون دختره ی عو.ضی رو چیکار کنه ببین باهام چیکار کرد من اگر اونو گیر بیارم اوفف از بار رفتم بیرون نشستم تو ماشین به یون گفتم حرکت کنه گفتم تهیونگ:یون کارکنا ی این بار رو چک کن عکساشونوبرام بفرست یون:برای چی! تهیونگ : میخوام یکیرو پیدا کنم رسیدم به عمارتم باید خدمتکار پیدا کنم اجوما هم تنهاست هم پیرشده نمیتونه کارای این عمارت رو به تنهایی انجام بده رفتم داخل عمارت اجومارو دیدم گفتم تهیونگ :سلام چطوری مامان اجوما: ببین کی اومده پسره گلم بغلش کردم اجوما وقتی من پدر و مادرم رو از دست دادم اونقدر برام زحمت کشیده که مثل مادرم میمونه بهش گفتم تهیونگ :خسته ای برو استراحت کن گفت اجوما: باشه قربونت برم تو هم برو استراحت کن گفتم تهیونگ:باش شب بخیر رفتم بالا تو اتاقم به اون دختره فکر کردم درسته کم مونده بود ناقصم کنه ولی چقدر... بلا بود 😊 الان برای چی من دارم لبخند میزنم اصلا ولش بگیرم بخوابم هعی...
حمایت فراموش نشه♥️
⛓️🩸پارت ۳🩸⛓️
♥️( ویو جیا )♥️
باز کردم دیدم صاحب خونست گفتم جیا : سلام چطورید چیزی شده( علامت صاحب خانه ( × ) × :خودتو نزن به اون راه هنوز پول اجاره ی خونه رو ندادی فقط یک هفته وقت داری جیا : آقا من نمیتونم تو ی هفته پول اجاره خونه رو جور کنم حداقل بهم یک ماه وقت بدین ×: ههههه ببین تو که نمیتونی تو یک ماه پول رو جور کنی بیا بریم خونه ی من یزره حال کنیم با این کار پول اجاره خونه رو جور کردی عصبی درو محکم بستم رو صورت صاحب خونه گفت ×: اینجوریه باش اگر تا ی هفته دیگه پول رو جور نکنی خودم میندازمت بیرون فهمیدیییی( با داد)
ورفت یهو تمام عصبانیتم به اشک تبدیل شد دیگه نمیتونستم تحمل کنم ایکاش هیچ وقت به دنیا نمیومدم چرا انقدر سختی میکشم من مگه چیکار کردم نشستم جلوی در و گریه کردم که نفهمیدم کی خوابیدم
♥️( ویو تهیونگ)♥️
تهیونگ : اخخخخخ خدا بگم اون دختره ی عو.ضی رو چیکار کنه ببین باهام چیکار کرد من اگر اونو گیر بیارم اوفف از بار رفتم بیرون نشستم تو ماشین به یون گفتم حرکت کنه گفتم تهیونگ:یون کارکنا ی این بار رو چک کن عکساشونوبرام بفرست یون:برای چی! تهیونگ : میخوام یکیرو پیدا کنم رسیدم به عمارتم باید خدمتکار پیدا کنم اجوما هم تنهاست هم پیرشده نمیتونه کارای این عمارت رو به تنهایی انجام بده رفتم داخل عمارت اجومارو دیدم گفتم تهیونگ :سلام چطوری مامان اجوما: ببین کی اومده پسره گلم بغلش کردم اجوما وقتی من پدر و مادرم رو از دست دادم اونقدر برام زحمت کشیده که مثل مادرم میمونه بهش گفتم تهیونگ :خسته ای برو استراحت کن گفت اجوما: باشه قربونت برم تو هم برو استراحت کن گفتم تهیونگ:باش شب بخیر رفتم بالا تو اتاقم به اون دختره فکر کردم درسته کم مونده بود ناقصم کنه ولی چقدر... بلا بود 😊 الان برای چی من دارم لبخند میزنم اصلا ولش بگیرم بخوابم هعی...
حمایت فراموش نشه♥️
۱۲.۹k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.