رمان سفر برای عشق پارت ۳۵
رمان سفر برای عشق پارت ۳۵
پرش بک به فردا صبح ( روز عروسی )
ویو ا.ت
صبح مثل همیشه از بغل تهیونگ بیدار شدم و باورم نمیشد که امروز عروسی من و تهیونگه همینجور که داشتم نگاهش میکردم بیدار شد و رفتیم پایین اجوما صبحونه درست کرده بود خوردیم و رفتیم آماده شدیم تا بریم آرایشگاه تهیونگ اول منو گذاشت آرایشگاه بعدشم رفت منم یه میکاپ و مدل موی ساده و خوشگل انتخاب کردم بعدشم لباس عروسم رو پوشیدم و بعد از تموم شدن پدرم اومد دنبالم و باهم رفتیم سمت تالار و وقتی وارد شدیم همه دست میزدن و من واقعا خیلی خوشحال بودم عروسی داشت تموم میشد که نوبت تبریک گفت رسید
¥ وای ا.ت خوشبخت بشید خیلی خوشگل شدید چشم نخورید ( یه تخته چوب پیدا میکنه و میکوبه به اون 🤣🤣 )
& خوشبخت بشی عشق خاله
ا.ت : ممنونم خاله جون
♡ خوشبخت شید دخترم به پای هم پیر شید
@ خب دخترم خوشبخت بشید انشاالله یه روز خاطره این روز رو به بچه هاتون تعریف کنید
ا.ت : ممنونم بابا جونم ( با بغض ، باباشو بغل کرد 🥺🥺🥺🥺 )
☆ خب دخترم وقت تبریک گفتن ما رسید خوشبخت بشید یه دل سیر بخندید که ندونید غم چیه
ا.ت در حالی که بغض کرده بود : وای مرسی دوستون دارم
☆ @ ماهم دوست داریم
♧ وای من موندم ا.ت خوشبخت بشی انشاالله قسمت خودم هم بشه
ا.ت : ( میخنده )
~ خب منم به برادرزادم تبریک بگم خوشبخت شی دخترم ( ا.ت رو بغل میکنه )
ا.ت : ممنونم
ا.ت با صدای بلند : من میخوام دسته گلم رو پرتاب کنم سینگل ها بیان وسططط
همه یهو اومدن وسط و ا.ت هم چند بار ادای پرت کردن رو در می آورد ولی نینداخت که آخر سر انداختنی دسته گل رو دوست ا.ت الی گرفت
¥ قسمت خودم شد ازدواج
ا.ت : خوشبخت بشی الی
¥ مرسییی ا.ت
ادامه دارد...........
لایک ۱۰
کامنت ۱۰
پارت بعدی حساسه
اسلاید ۲ مدل موی ا.ت
اسلاید ۳ میکاپ ا.ت
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
پرش بک به فردا صبح ( روز عروسی )
ویو ا.ت
صبح مثل همیشه از بغل تهیونگ بیدار شدم و باورم نمیشد که امروز عروسی من و تهیونگه همینجور که داشتم نگاهش میکردم بیدار شد و رفتیم پایین اجوما صبحونه درست کرده بود خوردیم و رفتیم آماده شدیم تا بریم آرایشگاه تهیونگ اول منو گذاشت آرایشگاه بعدشم رفت منم یه میکاپ و مدل موی ساده و خوشگل انتخاب کردم بعدشم لباس عروسم رو پوشیدم و بعد از تموم شدن پدرم اومد دنبالم و باهم رفتیم سمت تالار و وقتی وارد شدیم همه دست میزدن و من واقعا خیلی خوشحال بودم عروسی داشت تموم میشد که نوبت تبریک گفت رسید
¥ وای ا.ت خوشبخت بشید خیلی خوشگل شدید چشم نخورید ( یه تخته چوب پیدا میکنه و میکوبه به اون 🤣🤣 )
& خوشبخت بشی عشق خاله
ا.ت : ممنونم خاله جون
♡ خوشبخت شید دخترم به پای هم پیر شید
@ خب دخترم خوشبخت بشید انشاالله یه روز خاطره این روز رو به بچه هاتون تعریف کنید
ا.ت : ممنونم بابا جونم ( با بغض ، باباشو بغل کرد 🥺🥺🥺🥺 )
☆ خب دخترم وقت تبریک گفتن ما رسید خوشبخت بشید یه دل سیر بخندید که ندونید غم چیه
ا.ت در حالی که بغض کرده بود : وای مرسی دوستون دارم
☆ @ ماهم دوست داریم
♧ وای من موندم ا.ت خوشبخت بشی انشاالله قسمت خودم هم بشه
ا.ت : ( میخنده )
~ خب منم به برادرزادم تبریک بگم خوشبخت شی دخترم ( ا.ت رو بغل میکنه )
ا.ت : ممنونم
ا.ت با صدای بلند : من میخوام دسته گلم رو پرتاب کنم سینگل ها بیان وسططط
همه یهو اومدن وسط و ا.ت هم چند بار ادای پرت کردن رو در می آورد ولی نینداخت که آخر سر انداختنی دسته گل رو دوست ا.ت الی گرفت
¥ قسمت خودم شد ازدواج
ا.ت : خوشبخت بشی الی
¥ مرسییی ا.ت
ادامه دارد...........
لایک ۱۰
کامنت ۱۰
پارت بعدی حساسه
اسلاید ۲ مدل موی ا.ت
اسلاید ۳ میکاپ ا.ت
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
۶.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.