یین و یانگ (پارت آخر)
کوک : سردته؟ منو کشید توی بغلش تا گرمم کنه .
کوک : جات گرم و نرمه ، نه؟
ا/ت : نخیرم خیلی سفته .
کوک : بهش میگن عضله عزیزم .
ا/ت : عههههه...بازوی منو دیدی؟فکر کردی فقط خودت عضله داری؟ براش بازو گرفتم ، خنده اش گرفت . خم شد و روی بازوم رو بوسید .
ا/ت : هی... ساکت شدیم و توی سکوت از فضا لذت بردیم .
کوک : خوابت نمیاد؟ دیر وقته .
ا/ت : چرا اتفاقا ، بریم بخوابیم . یهو براید استایل بغلم کرد . خندیدم و گفتم : چیکار میکنی؟ اونم خندید و رفت توی خونه . دستامو دور گردنش حلقه کردم .
بردم طبقه بالا . به جای اینکه بره توی اتاق خودم ، رفت توی اتاق کناری . چهره کنجکاو منو که دید
گفت : امشب پیش خودم میخوابی . در اتاق رو که باز کرد ، فهمیدم اتاق خودشه . اتاق تم سیاه و طوسی داشت . یه تخت دونفره هم وسط اتاق بود . من رو گذاشت روی تخت و خودشم کنارم دراز کشید . پتو رو کشید روی هردومون . تا خواستم برگردم سمتش ، دستاشو دور کمرم حلقه کرد و از پشت بغلم کرد . منو کشید سمت خودش و چسبوند به بدنش . بدنم لرزید . کیس کوچیکی روی گردنم گذاشت . نفس های داغش باعث می شد بدنم به لرزه بیفته . سفت بغلم کرده بود.
کوک : خیلی دوستت دارم ا/ت .
ا/ت : منم خیلی دوستت دارم کوک .
کوک حلقه ی دستش رو سفت تر کرد و
گفت : هیچوقت ولت نمیکنم ا/ت ، تو تا ابد مال منی...
#فیک_بی_تی_اس #فیک
کوک : جات گرم و نرمه ، نه؟
ا/ت : نخیرم خیلی سفته .
کوک : بهش میگن عضله عزیزم .
ا/ت : عههههه...بازوی منو دیدی؟فکر کردی فقط خودت عضله داری؟ براش بازو گرفتم ، خنده اش گرفت . خم شد و روی بازوم رو بوسید .
ا/ت : هی... ساکت شدیم و توی سکوت از فضا لذت بردیم .
کوک : خوابت نمیاد؟ دیر وقته .
ا/ت : چرا اتفاقا ، بریم بخوابیم . یهو براید استایل بغلم کرد . خندیدم و گفتم : چیکار میکنی؟ اونم خندید و رفت توی خونه . دستامو دور گردنش حلقه کردم .
بردم طبقه بالا . به جای اینکه بره توی اتاق خودم ، رفت توی اتاق کناری . چهره کنجکاو منو که دید
گفت : امشب پیش خودم میخوابی . در اتاق رو که باز کرد ، فهمیدم اتاق خودشه . اتاق تم سیاه و طوسی داشت . یه تخت دونفره هم وسط اتاق بود . من رو گذاشت روی تخت و خودشم کنارم دراز کشید . پتو رو کشید روی هردومون . تا خواستم برگردم سمتش ، دستاشو دور کمرم حلقه کرد و از پشت بغلم کرد . منو کشید سمت خودش و چسبوند به بدنش . بدنم لرزید . کیس کوچیکی روی گردنم گذاشت . نفس های داغش باعث می شد بدنم به لرزه بیفته . سفت بغلم کرده بود.
کوک : خیلی دوستت دارم ا/ت .
ا/ت : منم خیلی دوستت دارم کوک .
کوک حلقه ی دستش رو سفت تر کرد و
گفت : هیچوقت ولت نمیکنم ا/ت ، تو تا ابد مال منی...
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۲۷.۳k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.