part⁴ وقتی ازدواج کردید ولی سرطان ریه ...
ویو هوسوک *
رفتم دنبالش تا اومدم صداش کنم برگشت و اصلحه رو گذاشت زیر گلوم ولی منو دید صورتش پوکر فیس شد انگشتمو گذاشتم رو اصلحش و فرستادم اونور *
هوسوک *: نمیخوای بکشیم که هوم ؟
ماسان*: نمیدونم قول نمیدم ..
هوسوک *: ولی تو اینکارو نمیکنی...
ماسان *: میکنم ... اگه پای جون یکی دیگ وسط باشه ...
هوسوک *: حالا چرا از من مایه میزاری ای بابا🥲
ویو ماسان *
فاصله بینمون کم بود خیلی کم .. کم کم ازش فاصله گرفتم و چشامو تو کاسه چرخوندم و برگشتم سمت ماشین و در سمت شاگرد رو باز کردم *
هوسوک *: حالا چرا داری میری ؟ من کارت دارن باید باهات حرف بزنم ...
سوئیچ رو پرت کردم سمتش که رو هوا گرفت و ی ابروشو داد بالا و نگام کرد نمیدونم چرا اینقدر مظلوم شدم ی عان من هیچوقت اینجوری نبودم 😐چم شده✨
ماسان*: الان خیلی خستم ... و حوصله رانندگی ندارم... عام اگه میخوای حرف بزنی باید رانندگی کنی ...
هوسوک *: پس خودم چجوری برگردم :|
ماسان *: حالا به اونجاشم خواهی رسید بیا بشین
ویو هوسوک *
خدایا این دختر چرا اینجوریه نه به اون سگ بودنش نه به این مظلومیت ... درسته دستوری گفت ولی تن صداش و مدل حرف زدنش فرق داشت ... شونه ای بالا انداختم و رفتم نشستم سمت راننده و ماسان هم نشست رو صندلی شاگرد (اسم صندلی بغل راننده اینه) ماشینو روشن کردم ازونجایی که معلوم بود حوصله نداره توضیح بده لوکیشن خونشو زد و حرکت کردم ....آهنگی که داشت پخش میشد ی اهنگ بیکلام و خیلی قشنگی بود تا الان ک فهمیدم.. شخصیت پیچیده ای داره همینطور داشتم فکر میکردم که با صداش از افکارم اومدم بیرون *
ماسان *: خب بگو ببینم چیکارم داشتی ...
هوسوک *: عا میخوای بریم ی کافه ای جایی بعد صحبت کنیم ...؟
ویو ماسان *
ازونجایی که خیلییییی گشنم بود گفتم *
ماسان *: عااا نه بریم رستوران ... حقیقتا گشنمه ..(آخرشو آروم گفت )
وقتی اینجوری گفتم دیدم خندید ی ابرومو دادم بالا و گفتم*
ماسان *: یاااا مگه خنده داره ... خب گشنمه دیگه ..
هوسوک *: باشه باشه ولی ی لحظه خیلی کیوت شدییی (با صدای بلند خندید )
اخمام رفت تو همو به صندلی تکیه دادم مرتیکه بی ادب...
ویو هوسوک *
میدونستم این چیزت عصبیش میکنه معلوم بود ... ولی خیلی کیوت شده بود حتی الان مدل عصبانیتشم کیوته ... درسته قد کوتاهی نداره و ریز اندام نیست ... ولی خب دختره اندازه ی دختر ۱۵ ساله ...
هوسوک *: ماسانن ...
ماسان *: هوم...
هوسوک *: (خنده) تو کجایی هستی ؟
ماسان *: چطور ؟
هوسوک *: خب معلومه شبیه کره ایا نیستی چشای درشتی داری و ریز اندام هم نیستی ..
ماسان *: خیلی هیزی بی ادب اندام من به تو چه... (به فارسی)
هوسوک *: وات ؟ الان این ..
ماسان *: هیچی به زبان مادریم بهت بد و بیراه گفتم ...
هوسوک *: خیلی ممنون :/
ماسان *: خواهش میکنم ... ایرانیم..
هوسوک *: اووو ... اره بهت میخوره ..
ماسان *: باید بخوره ..مث تو ک کره ای هستی ...ولی به تو نمیخوره کره ای باشی میخوره دو رگه باشی..
هوسوک *: جدا؟ چرا ؟؟
ماسان*: اونش به خودم مربوطه هروقت صلاح بدونم میگم...
هوسوک *: 😐✨ماسان... قدت چقدره ؟ آخه.. بلندی به نسبت دخترای تو شرکت ...
ماسان *: من ک بلند نیستم:| شایعه پراکنی نکن فرزندم ... ولی ۱۷۰ ...
هوسوک *: ودف خب ینی الان ۸ سانت اختلاف قدی داریم ؟ اوکی .. مهم نیته ....نیت پاکه
ماسان *: چیمیگی بابا.. بزن کنار بریم همین رستورانه..
رفتم دنبالش تا اومدم صداش کنم برگشت و اصلحه رو گذاشت زیر گلوم ولی منو دید صورتش پوکر فیس شد انگشتمو گذاشتم رو اصلحش و فرستادم اونور *
هوسوک *: نمیخوای بکشیم که هوم ؟
ماسان*: نمیدونم قول نمیدم ..
هوسوک *: ولی تو اینکارو نمیکنی...
ماسان *: میکنم ... اگه پای جون یکی دیگ وسط باشه ...
هوسوک *: حالا چرا از من مایه میزاری ای بابا🥲
ویو ماسان *
فاصله بینمون کم بود خیلی کم .. کم کم ازش فاصله گرفتم و چشامو تو کاسه چرخوندم و برگشتم سمت ماشین و در سمت شاگرد رو باز کردم *
هوسوک *: حالا چرا داری میری ؟ من کارت دارن باید باهات حرف بزنم ...
سوئیچ رو پرت کردم سمتش که رو هوا گرفت و ی ابروشو داد بالا و نگام کرد نمیدونم چرا اینقدر مظلوم شدم ی عان من هیچوقت اینجوری نبودم 😐چم شده✨
ماسان*: الان خیلی خستم ... و حوصله رانندگی ندارم... عام اگه میخوای حرف بزنی باید رانندگی کنی ...
هوسوک *: پس خودم چجوری برگردم :|
ماسان *: حالا به اونجاشم خواهی رسید بیا بشین
ویو هوسوک *
خدایا این دختر چرا اینجوریه نه به اون سگ بودنش نه به این مظلومیت ... درسته دستوری گفت ولی تن صداش و مدل حرف زدنش فرق داشت ... شونه ای بالا انداختم و رفتم نشستم سمت راننده و ماسان هم نشست رو صندلی شاگرد (اسم صندلی بغل راننده اینه) ماشینو روشن کردم ازونجایی که معلوم بود حوصله نداره توضیح بده لوکیشن خونشو زد و حرکت کردم ....آهنگی که داشت پخش میشد ی اهنگ بیکلام و خیلی قشنگی بود تا الان ک فهمیدم.. شخصیت پیچیده ای داره همینطور داشتم فکر میکردم که با صداش از افکارم اومدم بیرون *
ماسان *: خب بگو ببینم چیکارم داشتی ...
هوسوک *: عا میخوای بریم ی کافه ای جایی بعد صحبت کنیم ...؟
ویو ماسان *
ازونجایی که خیلییییی گشنم بود گفتم *
ماسان *: عااا نه بریم رستوران ... حقیقتا گشنمه ..(آخرشو آروم گفت )
وقتی اینجوری گفتم دیدم خندید ی ابرومو دادم بالا و گفتم*
ماسان *: یاااا مگه خنده داره ... خب گشنمه دیگه ..
هوسوک *: باشه باشه ولی ی لحظه خیلی کیوت شدییی (با صدای بلند خندید )
اخمام رفت تو همو به صندلی تکیه دادم مرتیکه بی ادب...
ویو هوسوک *
میدونستم این چیزت عصبیش میکنه معلوم بود ... ولی خیلی کیوت شده بود حتی الان مدل عصبانیتشم کیوته ... درسته قد کوتاهی نداره و ریز اندام نیست ... ولی خب دختره اندازه ی دختر ۱۵ ساله ...
هوسوک *: ماسانن ...
ماسان *: هوم...
هوسوک *: (خنده) تو کجایی هستی ؟
ماسان *: چطور ؟
هوسوک *: خب معلومه شبیه کره ایا نیستی چشای درشتی داری و ریز اندام هم نیستی ..
ماسان *: خیلی هیزی بی ادب اندام من به تو چه... (به فارسی)
هوسوک *: وات ؟ الان این ..
ماسان *: هیچی به زبان مادریم بهت بد و بیراه گفتم ...
هوسوک *: خیلی ممنون :/
ماسان *: خواهش میکنم ... ایرانیم..
هوسوک *: اووو ... اره بهت میخوره ..
ماسان *: باید بخوره ..مث تو ک کره ای هستی ...ولی به تو نمیخوره کره ای باشی میخوره دو رگه باشی..
هوسوک *: جدا؟ چرا ؟؟
ماسان*: اونش به خودم مربوطه هروقت صلاح بدونم میگم...
هوسوک *: 😐✨ماسان... قدت چقدره ؟ آخه.. بلندی به نسبت دخترای تو شرکت ...
ماسان *: من ک بلند نیستم:| شایعه پراکنی نکن فرزندم ... ولی ۱۷۰ ...
هوسوک *: ودف خب ینی الان ۸ سانت اختلاف قدی داریم ؟ اوکی .. مهم نیته ....نیت پاکه
ماسان *: چیمیگی بابا.. بزن کنار بریم همین رستورانه..
۱۰.۸k
۲۹ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.