ازدواج اجباری دو مافیا پارت ۲
ویو ا/ت :
وقتی همه صبحونمون رو خوردیم بابامون گفت :
ب.ا/ت :ببینم دوباره از مدرسه زنگ بزنن بگن دختر و پسرتون با رفقاشون اینکارو کردن اخراجن من میدونم و شما
+بابا چرا انقدر حرص میخوری منو کوک که کار آیندمون به درس کاری نداره ناسلامتی ماهم مافیا میشیما
ب.ا/ت :باید درستون هم بخونید فهمیدید
+ ÷ :اوک
ویو ا/ت :
وقتی سخنرانی مسخره ی پدرم تمومشد سوار ماشین شدیم و به سمت مدرسه حرکت کردیم بعد چند دقیقه رسیدیم مدرسه ی خیلی بزرگی بود وقتی منو کوک از ماشین پیاده شدیم لیسا و تهیونگ رو دیدیم که با ما رسیده بودند دستامون همه تو جیبامون بود چهارتایی راه افتادیم همه فهمیدن که ما قلدریم و از جلومون میرفتن کنار پسرا به منو و لیسا نگاه میکردن دخترا هم به کوک و تهیونگ رفتیم پیش مدیر مدیرم شماره کلاسمون رو گفت خداروشکر همه تویه کلاسیم بعد از خروج از دفتر مدیر منو لیسا جلو میرفتیم تهیونگ و کوک پشتمون بودن کلاسه شماره ی 7 کلاس ما بود رفتیم تو کلاس عجیبه ولی کلاس ساکت بود نگاهشون پر از ترس بود بدون توجه به اکس العملشون چهارتایی رفتیم ردیف های میز آخر
+هویییییییی گمشو برو اونور
_هه تازه واردی منو نمیشناسی الان بهت سخت نمیگیرم حالا گمشو اونور هرزه
+تو به کی میگی هرزه عنتر تو هنوز منو نشناختی بهت میفهمونم عاقبت زر زدن چیه
( ا/ت کتاب های روی میز رو میندازه اونور و یونگی از سرجاش بلند میشه )
( لیسا و ته و کوک اومدن پشت ا/ت )
_هی هرزه خانم خیلی جرعت کردی که با من در افتادی خوب بلدم آدمت کنم حیوون
+خنده ی بلند* من درست شنیدم بچه ها این عوضی میخواد منو آدم کنه واییییییی خیلی ترسیدم مردک تو اصلا میدونی من کیم
_چه پوخی هستی مثلا
+من کسیم که لب تر کنم مرده ایی
_وای وای ترسیدم بگو بیان ببینم چه غلطی میکنن
~ا/ت این احمق رو ول کن بیا اینجا بشین اینجا بهتره
+هویییی منو نگا فک نکن دارم برا ت میرم دارم میرم چون اونجا جایه بهتریه
_گمشو حیف که دختری وگرنه میدونستم باهات چیکار کنم
خماری تا پارت بعد.....
هرروز دو پارت میذارم ولی شاید بعضی موقع ها کار داشته باشم یه پارت میذارم😊🤍
حالا اینو حمایت کنید تا پارت بعد ممنون🙃💜
وقتی همه صبحونمون رو خوردیم بابامون گفت :
ب.ا/ت :ببینم دوباره از مدرسه زنگ بزنن بگن دختر و پسرتون با رفقاشون اینکارو کردن اخراجن من میدونم و شما
+بابا چرا انقدر حرص میخوری منو کوک که کار آیندمون به درس کاری نداره ناسلامتی ماهم مافیا میشیما
ب.ا/ت :باید درستون هم بخونید فهمیدید
+ ÷ :اوک
ویو ا/ت :
وقتی سخنرانی مسخره ی پدرم تمومشد سوار ماشین شدیم و به سمت مدرسه حرکت کردیم بعد چند دقیقه رسیدیم مدرسه ی خیلی بزرگی بود وقتی منو کوک از ماشین پیاده شدیم لیسا و تهیونگ رو دیدیم که با ما رسیده بودند دستامون همه تو جیبامون بود چهارتایی راه افتادیم همه فهمیدن که ما قلدریم و از جلومون میرفتن کنار پسرا به منو و لیسا نگاه میکردن دخترا هم به کوک و تهیونگ رفتیم پیش مدیر مدیرم شماره کلاسمون رو گفت خداروشکر همه تویه کلاسیم بعد از خروج از دفتر مدیر منو لیسا جلو میرفتیم تهیونگ و کوک پشتمون بودن کلاسه شماره ی 7 کلاس ما بود رفتیم تو کلاس عجیبه ولی کلاس ساکت بود نگاهشون پر از ترس بود بدون توجه به اکس العملشون چهارتایی رفتیم ردیف های میز آخر
+هویییییییی گمشو برو اونور
_هه تازه واردی منو نمیشناسی الان بهت سخت نمیگیرم حالا گمشو اونور هرزه
+تو به کی میگی هرزه عنتر تو هنوز منو نشناختی بهت میفهمونم عاقبت زر زدن چیه
( ا/ت کتاب های روی میز رو میندازه اونور و یونگی از سرجاش بلند میشه )
( لیسا و ته و کوک اومدن پشت ا/ت )
_هی هرزه خانم خیلی جرعت کردی که با من در افتادی خوب بلدم آدمت کنم حیوون
+خنده ی بلند* من درست شنیدم بچه ها این عوضی میخواد منو آدم کنه واییییییی خیلی ترسیدم مردک تو اصلا میدونی من کیم
_چه پوخی هستی مثلا
+من کسیم که لب تر کنم مرده ایی
_وای وای ترسیدم بگو بیان ببینم چه غلطی میکنن
~ا/ت این احمق رو ول کن بیا اینجا بشین اینجا بهتره
+هویییی منو نگا فک نکن دارم برا ت میرم دارم میرم چون اونجا جایه بهتریه
_گمشو حیف که دختری وگرنه میدونستم باهات چیکار کنم
خماری تا پارت بعد.....
هرروز دو پارت میذارم ولی شاید بعضی موقع ها کار داشته باشم یه پارت میذارم😊🤍
حالا اینو حمایت کنید تا پارت بعد ممنون🙃💜
۸.۳k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.