پارت ۶ : ما پدرومادر ۶ پسربچه ی شیطون هستیم ...
حقشون دفاع کنه
رز : جونگ کوک از همه کوچیکتر و شوگا از همه آسیب دیده تر از اون دوتا باید بیشتر مراقبت کنیم نباید بزاریم هیچ کدوم از پسرا کمبودی توی زندگیشون احساس کنن
نامجون: تو خیلی مهربون رز خیلی دوست دارم رز زندگیم
و توی آغوش همدیگه به خواب رفتن
صبح روز بعد
بیدار شدن و دیدن از پایین یکم سرو صدا میاد سریع لباس پوشیدن و رفتن پایین و دیدن بله
اجوما یه کنار نشسته و داره میخنده
جین هم پیشبنده آشپزی پوشیده و کلاه گذاشته و جیهوپ و جیمین پیر از آرد و جونگ کوک و تهیونگ هم دارنظرفا رو میخورن و شوگاا هم داره پنکیک ها رو سرخ میکنه
یه لحطه دوتا ییشون منفجر شدن و صدای خنده هاشون کل آشپزخونه رو ورداشته بود
رز : سلام اشپزکوچولو ها صبحتون بخیر( با خنده )
نامجون : وایی صبحتون بخیر فسقلی ها
و رز رفت سمت جیهوپ و جییمن و با خنده سر رو روشون که پر از آرد بود و تکونی بعدم به به جین و شوگا توی درست کردن پنکیک کمک کرد
نامجون توی شستن ظرفا به تهکوک کمک کرد
و بعدم باهم صبحانشون رو روی حیاط عمارت خوردند و کلی لذت بردند
نامجون : اصلا نمیشه
جونگ کوک : ولی بابایی منو ته فقط میخوایم یکم بیشتر بازی کنیم
رز : عزیزم آخر هفتست به نظرم اشکال نداره یکن بیشتر بیدار بموند و رو به پسرا ادامه داد : پسرا ساعت چنده
جونگ کوک : ۹
رز : تا ۹ و ۴۰ دقیقه بازی میکنید بعدم واسه خواب حاضر میشید ساعت ده باید توی تخت خوابتون باشید فعلا بهتون خوش بگذره
و رفتند روی کاناپه نشستند
نامجون : رز عزیزم به نطرت یکم زیاد نیست که العان رو هم بازی کنند
رز : من و پسرا بدون اینکه بهت بگیم یه قانون یواشکی گذاشتیم آخر هفته ها یعنی شنبه و یکشنبه رو آزادیم به هرکاری که دلمون بخواد انجام بدیم ولی قانون غذا خوردن و خوابیدن سر جاشه
نامجون : به نظرم فکر خوبیه
رز : معلومه که خوبه راستی شوگا یکم توی درس ریاضی مکل داره ازم خواست تابهت بگم اگه سرت خلوت بود وقت آزاد داشتی واسه ی امتحانات پایان ترم بهش کمک کنی
نامجون : حتما
رز : راستی یکم نگران جونگ کوک و جیهوپم
نامجون : چرا
رز : این اواخر اصلا غذا نمیخورن و العان سه روزه وقت ناهار یکم از ناهارشوت رو میخوردن شامم که گذاشتن کنار تغذیه ی مدرسشون هم که نمیخورن
نامجون : باهاشون حرف میزنم ببینم مشکل چیه
رز : ممنونم نامی
رز : جونگ کوک از همه کوچیکتر و شوگا از همه آسیب دیده تر از اون دوتا باید بیشتر مراقبت کنیم نباید بزاریم هیچ کدوم از پسرا کمبودی توی زندگیشون احساس کنن
نامجون: تو خیلی مهربون رز خیلی دوست دارم رز زندگیم
و توی آغوش همدیگه به خواب رفتن
صبح روز بعد
بیدار شدن و دیدن از پایین یکم سرو صدا میاد سریع لباس پوشیدن و رفتن پایین و دیدن بله
اجوما یه کنار نشسته و داره میخنده
جین هم پیشبنده آشپزی پوشیده و کلاه گذاشته و جیهوپ و جیمین پیر از آرد و جونگ کوک و تهیونگ هم دارنظرفا رو میخورن و شوگاا هم داره پنکیک ها رو سرخ میکنه
یه لحطه دوتا ییشون منفجر شدن و صدای خنده هاشون کل آشپزخونه رو ورداشته بود
رز : سلام اشپزکوچولو ها صبحتون بخیر( با خنده )
نامجون : وایی صبحتون بخیر فسقلی ها
و رز رفت سمت جیهوپ و جییمن و با خنده سر رو روشون که پر از آرد بود و تکونی بعدم به به جین و شوگا توی درست کردن پنکیک کمک کرد
نامجون توی شستن ظرفا به تهکوک کمک کرد
و بعدم باهم صبحانشون رو روی حیاط عمارت خوردند و کلی لذت بردند
نامجون : اصلا نمیشه
جونگ کوک : ولی بابایی منو ته فقط میخوایم یکم بیشتر بازی کنیم
رز : عزیزم آخر هفتست به نظرم اشکال نداره یکن بیشتر بیدار بموند و رو به پسرا ادامه داد : پسرا ساعت چنده
جونگ کوک : ۹
رز : تا ۹ و ۴۰ دقیقه بازی میکنید بعدم واسه خواب حاضر میشید ساعت ده باید توی تخت خوابتون باشید فعلا بهتون خوش بگذره
و رفتند روی کاناپه نشستند
نامجون : رز عزیزم به نطرت یکم زیاد نیست که العان رو هم بازی کنند
رز : من و پسرا بدون اینکه بهت بگیم یه قانون یواشکی گذاشتیم آخر هفته ها یعنی شنبه و یکشنبه رو آزادیم به هرکاری که دلمون بخواد انجام بدیم ولی قانون غذا خوردن و خوابیدن سر جاشه
نامجون : به نظرم فکر خوبیه
رز : معلومه که خوبه راستی شوگا یکم توی درس ریاضی مکل داره ازم خواست تابهت بگم اگه سرت خلوت بود وقت آزاد داشتی واسه ی امتحانات پایان ترم بهش کمک کنی
نامجون : حتما
رز : راستی یکم نگران جونگ کوک و جیهوپم
نامجون : چرا
رز : این اواخر اصلا غذا نمیخورن و العان سه روزه وقت ناهار یکم از ناهارشوت رو میخوردن شامم که گذاشتن کنار تغذیه ی مدرسشون هم که نمیخورن
نامجون : باهاشون حرف میزنم ببینم مشکل چیه
رز : ممنونم نامی
۸.۹k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.