دختری در شب
دختری در شب
پارت14
از دید دازای:
رفت عقب
چویا یه اسلحه از کتش درآورد و رو به من گرفت
همینجوری اشکاش داشت میریخت
دختره:چویا چی شده
دوید پیشش چونشو گرفت اشکاشو پاک کرد و بوسیدش
خوشحال شدم
یه لبخند ملایم بهش زدم و گفتم:خوشحالم که دیگه تنها نیستی😊
از دید چویا:
وقتی اینو گفت یه حس خوبی نسبت بهش پیدا کردم
اسلحه رو پایین گرفتم و گفتم:کاتسومی باید شکنجه ات کنه، دستور رئیسه
دوباره دستاشو بست و گفت:من حاضرم😁
کاتسومی یه مشت به گونش زد و گفت:آژانس چه نقشه ای برای ما داره
دازای:در حال حاضر هیچی
کاتسومی یه لگد به ک.. ی.ر دازای زد و گفت:چطوری حرفتو باور کنم؟
دازای:میخوای منو بکشی؟ اگر بکشی دیگه شانس اینکه کسی از افراد مونو گیر بندازی نداری
کاتسومی یقه دازایو گرفت و تو چشاش زل زد
چشمای دازای معصوم و پاک بود
ولی کاتسومی گفت:هنوزم باورت نمیکنم
یه مشت تو دل دازای زد
دازای خون بالا آورد و یه خنده آروم و لطیفی کرد:چجوری بهت ثابت کنم؟
کاتسومی:با مردنت
تعجب کردم
دازای:آرزومه
کاتسومی یه چاقو در آورد و گفت:وصیتی داری؟
از توی بی سیم بلوتوثی که توی گوشش بود به آژانس گفت:دوستون دارم
کاتسومی گردنشو زد
آژانس به ما حمله نکرد
ما به آژانس حمله کردیم
افرادو کشتیم
و من با کاتسومی و نامی و جامی(بچه هاشون) زندگی خوبی رو سپری کردیم
پایان🕊🍙
بچه ها رمان از شیطان کش بزارم؟
پارت14
از دید دازای:
رفت عقب
چویا یه اسلحه از کتش درآورد و رو به من گرفت
همینجوری اشکاش داشت میریخت
دختره:چویا چی شده
دوید پیشش چونشو گرفت اشکاشو پاک کرد و بوسیدش
خوشحال شدم
یه لبخند ملایم بهش زدم و گفتم:خوشحالم که دیگه تنها نیستی😊
از دید چویا:
وقتی اینو گفت یه حس خوبی نسبت بهش پیدا کردم
اسلحه رو پایین گرفتم و گفتم:کاتسومی باید شکنجه ات کنه، دستور رئیسه
دوباره دستاشو بست و گفت:من حاضرم😁
کاتسومی یه مشت به گونش زد و گفت:آژانس چه نقشه ای برای ما داره
دازای:در حال حاضر هیچی
کاتسومی یه لگد به ک.. ی.ر دازای زد و گفت:چطوری حرفتو باور کنم؟
دازای:میخوای منو بکشی؟ اگر بکشی دیگه شانس اینکه کسی از افراد مونو گیر بندازی نداری
کاتسومی یقه دازایو گرفت و تو چشاش زل زد
چشمای دازای معصوم و پاک بود
ولی کاتسومی گفت:هنوزم باورت نمیکنم
یه مشت تو دل دازای زد
دازای خون بالا آورد و یه خنده آروم و لطیفی کرد:چجوری بهت ثابت کنم؟
کاتسومی:با مردنت
تعجب کردم
دازای:آرزومه
کاتسومی یه چاقو در آورد و گفت:وصیتی داری؟
از توی بی سیم بلوتوثی که توی گوشش بود به آژانس گفت:دوستون دارم
کاتسومی گردنشو زد
آژانس به ما حمله نکرد
ما به آژانس حمله کردیم
افرادو کشتیم
و من با کاتسومی و نامی و جامی(بچه هاشون) زندگی خوبی رو سپری کردیم
پایان🕊🍙
بچه ها رمان از شیطان کش بزارم؟
۱.۶k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.