پارت 8 ازدواج اجباری

پارت 8 ازدواج اجباری

پرش زمانی به روز عروسی

ویو ا/ت

ساعت 12 از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی کارای مربوط رو انجام دادم رفتم پایین و صبحونه خوردم بعد لباس پوشیدم ( عکس میزارم ) و لباس های عروسیمو گرفتم و شوگا منو رسوند آرایشگاه

ویو شوگا

ساعت 11 از خواب بیدار شدم رفتم پایین صبحونه خوردم بعد ا/ت بیدار شد اماده شد گفت برسونمش آرایشگاه منم گفتم باشه رسوندمش آرایشگاه

ادمینتون: آرایشگر ا/ت رو میکاپ کرد چون ا/ت از میکاپ های سنگین خوشش نمیومد یه آرایش ساده کرد بعد موهای ا/ت رو درست کرد و ناخن های پای ا/ت رو درست کردن و ناخن های دست
ا/ت هم درست کردن و ساعت 6 نیم شد و ا/ت زنگ زد به شوگا که بیاد دنبالش تا برن هتل برای عروسی
مکالمه‌ی ا/ت و شوگا

_ الو شوگا
× بله
_ بیا دنبالم
× اوکی الان میام

ویو شوگا

رفتم دنبال ا/ت و بریم هتل امدم دنبالش چقدر خوشگل شده لعنتی اوف این دختر با من چیکار کرده

ویو ا/ت

شوگا امد دنبالم چقدر خوش تیپ شده
رفتیم داخل ماشین نشستیم

_ خوشگل نشدم
× عن عنه فرقی نداره
_ خیلی خوشگلم چشمات مشکل داره
× اصلا تو جذاب ولی این زشتی رو نمیتونی تغییر بدی
_ شوگا
× بله
_ دهنتو ببند
× چرا
_ چون هرچی افسردگی رو دادی بهم
× حقته
_ دیوانه
× عمته
_ عمه ی من عمه ی تو هم میشه
× به چپم

ادمینتون: رسیدن هتل رفتن داخل و عاقد امد اینا رو زن و شوهر علام کرد بعد باهام به زور رقصیدن و عروسی تموم شد و اینا رفتن خونه بابای ا/ت و لباسای خودشونو گرفتن و رفتن خونه ای خودشون
چون بعد عروسی باید برین خونه خوشون از قبل اینا خونه خریدن و لباسا و وسایل رو چیندن

شرط پارت بعد

۱۴ :« لایک ❤️