فیک『شیطان』
فیک『شیطان』
پارت 29
ویو کوک
رفتم داخل اتاق دیدم ا.ت روی تخت بیهوشه
دلم می خواست دوباره لبخندش رو ببینم
بغلش کنم ببوسمش
رفتم نشستم بغلش و هی با خودم حرف می زدم
چرا تو اخه چرا من برای اولین بار عاشق شدم ولی چرا اینجوری شد
راوی : یه بوسه روی سرش زد و دستش رو گرفت سرش را بر روی ا.ت گذاشت و تا می توانست گریه کرد خود را سر زنش می کرد که چرا ا.ت باید اینجوری بشود
همش تقصیر او است و....
(حرف من به راوی : دهن رو ببند )
ویو کوک
رفتم برگه مرخصی رو امضا کردم و ا.ت رو براید استایل بغل کردم و بردم گذاشتمش تو ماشین و روندم به سمت عمارت
دوباره ا.ت رو بغل کردم و بردمش تو که اجتماعی گریه کنان به سمتم اومد
پارت 29
ویو کوک
رفتم داخل اتاق دیدم ا.ت روی تخت بیهوشه
دلم می خواست دوباره لبخندش رو ببینم
بغلش کنم ببوسمش
رفتم نشستم بغلش و هی با خودم حرف می زدم
چرا تو اخه چرا من برای اولین بار عاشق شدم ولی چرا اینجوری شد
راوی : یه بوسه روی سرش زد و دستش رو گرفت سرش را بر روی ا.ت گذاشت و تا می توانست گریه کرد خود را سر زنش می کرد که چرا ا.ت باید اینجوری بشود
همش تقصیر او است و....
(حرف من به راوی : دهن رو ببند )
ویو کوک
رفتم برگه مرخصی رو امضا کردم و ا.ت رو براید استایل بغل کردم و بردم گذاشتمش تو ماشین و روندم به سمت عمارت
دوباره ا.ت رو بغل کردم و بردمش تو که اجتماعی گریه کنان به سمتم اومد
۱۱.۳k
۲۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.