۲پارتی فلیکس پارت۲💜
نگاهمو به فلیکس و ریچل دادم
باهم میخندیدن و حرف میزدن
مگه این گشنش نبود؟
ریچل:خب قراره اسم بچرو چی بزارید
فلیکس:هرچی آسا بخواد
ریچل:وا چرا آسا باید انتخاب کنه؟اصلا اسمشو بزارید فلیسیتی خیلیم شبیه اسم فلیکسه
آسا:نمیخوام اسمش فلیسیتی باشه
ریچل:مگه دسته توعه
آسا:فلیکس بهم اجازه داده اسم بچمو خودم انتخاب کنم تو چض،،ی میگی دیگه؟
ریچل:فلیکس دلش برات سوخته....من نمیزارم
آسا:بچه ی منه چرا زور میگی
فلیکس:ریچل بسه
ریچل:بهش رو دادی فلیکس چرا باید اون انتخاب کنه؟
آسا:تو کی هستی که تو زندگیه من دخالت میکنی؟
ریچل:از وقتی وارد زندگی فلیکس شدی حتی نمیتونه بهت نه بگه نمیترسی ولت کنه؟لیاقت برادرمو نداری فقط بلدی دستور بدی حالا هم برای اسم بچه
آسا:بهههههه تو چههههه(داد)
فلیکس:سره خواهره من داد نزنا
آسا:فلیکس...
فلیکس:فکر نکن چون حامله ای هیچی بت نمیگم
با این حرفش کیفمو برداشتم و از خونه زدم بیرون
داشت بارون میومد....
نباید میومدم بیرون ولی من توی اون خونه که تحقیرم کردن برنمیگردم
میدویدم تا فقط از اونجا دور شم
دکتر برام دویدن و منع کرده بود ولی من الان داشتم روی جون بچم ریسک میکردم؟
سرعتمو اهسته کردم و روی زمین نشستم
لباسام خیس شده بودن و تمام بدنم پیدا بود
دستامو به حالت ضربدری روی بدنم گذاشتم
صدای داد فلیکس از دور میومد
فلیکس:آسا(داد)خواهش میکنم برگرد خواهش میکنم(داد)
از جام بلند شدم و به سمت صدا رفتم
بغضم ترکید و داد زدم:
آسا:فلیکس
با دیدنم به سمتم دوید و بغلم کرد
فلیکس:ببخشید اشتباه کردم....معذرت میخوام
آسا:لباسم....
نگاهی به لباسم که خیس شده بود و تمام بدنم مشخص بود انداخت
کتشو در اورد و دورم انداخت
دستامو دور گردنش حلقه کردم و بوسه ای روی لب هاش زدم
فلیکس:اسکارلت....
آسا:چی؟
فلیکس:اگه دوست داشته باشی اسم دخترمونو بزاریم اسکارلت....
آسا:چرا اسکارلت
فلیکس:مثل لبای مادرش.....
.
.
.
.
حمایت یادتون نره💜
باهم میخندیدن و حرف میزدن
مگه این گشنش نبود؟
ریچل:خب قراره اسم بچرو چی بزارید
فلیکس:هرچی آسا بخواد
ریچل:وا چرا آسا باید انتخاب کنه؟اصلا اسمشو بزارید فلیسیتی خیلیم شبیه اسم فلیکسه
آسا:نمیخوام اسمش فلیسیتی باشه
ریچل:مگه دسته توعه
آسا:فلیکس بهم اجازه داده اسم بچمو خودم انتخاب کنم تو چض،،ی میگی دیگه؟
ریچل:فلیکس دلش برات سوخته....من نمیزارم
آسا:بچه ی منه چرا زور میگی
فلیکس:ریچل بسه
ریچل:بهش رو دادی فلیکس چرا باید اون انتخاب کنه؟
آسا:تو کی هستی که تو زندگیه من دخالت میکنی؟
ریچل:از وقتی وارد زندگی فلیکس شدی حتی نمیتونه بهت نه بگه نمیترسی ولت کنه؟لیاقت برادرمو نداری فقط بلدی دستور بدی حالا هم برای اسم بچه
آسا:بهههههه تو چههههه(داد)
فلیکس:سره خواهره من داد نزنا
آسا:فلیکس...
فلیکس:فکر نکن چون حامله ای هیچی بت نمیگم
با این حرفش کیفمو برداشتم و از خونه زدم بیرون
داشت بارون میومد....
نباید میومدم بیرون ولی من توی اون خونه که تحقیرم کردن برنمیگردم
میدویدم تا فقط از اونجا دور شم
دکتر برام دویدن و منع کرده بود ولی من الان داشتم روی جون بچم ریسک میکردم؟
سرعتمو اهسته کردم و روی زمین نشستم
لباسام خیس شده بودن و تمام بدنم پیدا بود
دستامو به حالت ضربدری روی بدنم گذاشتم
صدای داد فلیکس از دور میومد
فلیکس:آسا(داد)خواهش میکنم برگرد خواهش میکنم(داد)
از جام بلند شدم و به سمت صدا رفتم
بغضم ترکید و داد زدم:
آسا:فلیکس
با دیدنم به سمتم دوید و بغلم کرد
فلیکس:ببخشید اشتباه کردم....معذرت میخوام
آسا:لباسم....
نگاهی به لباسم که خیس شده بود و تمام بدنم مشخص بود انداخت
کتشو در اورد و دورم انداخت
دستامو دور گردنش حلقه کردم و بوسه ای روی لب هاش زدم
فلیکس:اسکارلت....
آسا:چی؟
فلیکس:اگه دوست داشته باشی اسم دخترمونو بزاریم اسکارلت....
آسا:چرا اسکارلت
فلیکس:مثل لبای مادرش.....
.
.
.
.
حمایت یادتون نره💜
۱۵.۸k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.