part 15
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
《فردوگاه》
هانا:از ماشین پیاده شدم. بچه ها رم پیاده کردم . از دستشون گرفتم. تهیونگ رو دیدم که از ماشین پیاده شد. با پوزخند اومد سمت ما
تهیونگ:به فرودگاه رسیدم. از ماشین پیاده شدم . هانا و بچه ها رو دیدم با پوزخند رفتم پیش شون
تهیونگ:سلام
هانا:سلام(سرد)
وا یونگ:شلام بابا
دا سئونگ:شلام
تهیونگ:خب بریم
هانا:رفتیم. داخل فرودگاه کار های لازم رو کردیم. سوار هواپیما شدیم .
{بعد ۱:۳۹دقیقه کره اطلاعات درست دادم ها😂😂😂}
تهیونگ:از هواپیما پیاده شدیم . رفتیم خارج از فرودگاه سوار ماشین شدیم به طرف عمارات حرکت کردیم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه 💜💜
《فردوگاه》
هانا:از ماشین پیاده شدم. بچه ها رم پیاده کردم . از دستشون گرفتم. تهیونگ رو دیدم که از ماشین پیاده شد. با پوزخند اومد سمت ما
تهیونگ:به فرودگاه رسیدم. از ماشین پیاده شدم . هانا و بچه ها رو دیدم با پوزخند رفتم پیش شون
تهیونگ:سلام
هانا:سلام(سرد)
وا یونگ:شلام بابا
دا سئونگ:شلام
تهیونگ:خب بریم
هانا:رفتیم. داخل فرودگاه کار های لازم رو کردیم. سوار هواپیما شدیم .
{بعد ۱:۳۹دقیقه کره اطلاعات درست دادم ها😂😂😂}
تهیونگ:از هواپیما پیاده شدیم . رفتیم خارج از فرودگاه سوار ماشین شدیم به طرف عمارات حرکت کردیم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه 💜💜
۹.۵k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.