سیگار شریکی(پارت 12)
*ویو چیفویو
کلیدش رو برداشت و رفت سمت اون کمدهههه.
یعنی توش چیهههههه.
خیلیذوق دارم.
فضولیم گل کردهههههههه.
*ویو ا/ت
یاه یاه یاه گنج خوشملم.
امرو روزیه که بدهیام رو با پول او پسره سانزو صاف میکنم.
باید جشن بگیریم.
*ویو سانزو
در رو باز کرد.
وااااااااااااو
چقد نوشیدنییییییی
تو هر تبقه حداقل 6 تا بطی هست.
تو یه تبقه هم فقط لیوانای گرونه.
این بشر چند سالشه؟
اینا مال باباشه؟
نکنه مال خودشه؟
عه اون چیه به در چسبیده؟
کاتاناااااااااااااااااااااا.چقد باحاله. من قوربون اون کاتانا بشم. عاشق کاتانام.عرررررررررررررررررررر. وایسا عهههه
سانزو:اینا ماله خودته.
ا/ت:آره امروز باهم میزنین تو گوششون.
سانزو:بابات نمیکشت؟
ا/ت:من با با مامان ندارم.
سانزو:شرمنده.
*ویو چیفویو
یاه یاه یاه سانزو زایه شد.
وایساااااااااااااااااااااااا
مامان بابا ندااااره؟
آخییییییی.
منم بابا ندارم.همدردیم.
ا/ت:خب خب خب.
ا/ت لیوانا حرفه ای پر کرد
ا/ت:بفرمایید.اینا از آلمان اومدن.البته فرانسویش هم هست ولی من اینو پیشنهاد میکنم.
*ویو سانزو
الن باید بخورم؟
عه زشته دستشو رد کنم.
هممممممممم به به چه خوبههههه!
*ویو مایکی
بابابزرگ جرمون میده
ولی فکر کنم با بیست سالگی از این شانسا نداشته باشم پس...
اما:فکرشم نکن
مایکی:منم میخوام امتحان کنم خب.
اما:فکرشم نکن که اول از من بخوری.
*ویو چیفویو
مامانم پارم میکنههههه
ولی ا/ت ناراحت میشه.
اون سانزوی عوضیییییییییی.داره موخوره.
چیفویو:منم موووووووووووخوام.
ا/ت لبخند جذابی زد و بهم داد.
*ویو نویسنده
همه بشدت مست بودن و چیزی از اون شب یادشون نبود.
پرش زمانی به فردا صبح
*ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم
رو تخت با اما خوابیده بودم.(تخت ا/ت دو نفرست)
آخ هیچی از دیشب یادم نمیاد. پسرا رو زمین خواب بودن. از لاشون رد شدم رفتم تو دستشویی. تو آینه خودمو نگاه کردم.
یا حضرت سوکووووووناااااااااااا . لباسم کووو فقت یه شرتک و یه سوت*ین تنمه.
این کبودیا چیین رو گردنم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ادامه دارد....
منحرفا الان منحرف شید
کلیدش رو برداشت و رفت سمت اون کمدهههه.
یعنی توش چیهههههه.
خیلیذوق دارم.
فضولیم گل کردهههههههه.
*ویو ا/ت
یاه یاه یاه گنج خوشملم.
امرو روزیه که بدهیام رو با پول او پسره سانزو صاف میکنم.
باید جشن بگیریم.
*ویو سانزو
در رو باز کرد.
وااااااااااااو
چقد نوشیدنییییییی
تو هر تبقه حداقل 6 تا بطی هست.
تو یه تبقه هم فقط لیوانای گرونه.
این بشر چند سالشه؟
اینا مال باباشه؟
نکنه مال خودشه؟
عه اون چیه به در چسبیده؟
کاتاناااااااااااااااااااااا.چقد باحاله. من قوربون اون کاتانا بشم. عاشق کاتانام.عرررررررررررررررررررر. وایسا عهههه
سانزو:اینا ماله خودته.
ا/ت:آره امروز باهم میزنین تو گوششون.
سانزو:بابات نمیکشت؟
ا/ت:من با با مامان ندارم.
سانزو:شرمنده.
*ویو چیفویو
یاه یاه یاه سانزو زایه شد.
وایساااااااااااااااااااااااا
مامان بابا ندااااره؟
آخییییییی.
منم بابا ندارم.همدردیم.
ا/ت:خب خب خب.
ا/ت لیوانا حرفه ای پر کرد
ا/ت:بفرمایید.اینا از آلمان اومدن.البته فرانسویش هم هست ولی من اینو پیشنهاد میکنم.
*ویو سانزو
الن باید بخورم؟
عه زشته دستشو رد کنم.
هممممممممم به به چه خوبههههه!
*ویو مایکی
بابابزرگ جرمون میده
ولی فکر کنم با بیست سالگی از این شانسا نداشته باشم پس...
اما:فکرشم نکن
مایکی:منم میخوام امتحان کنم خب.
اما:فکرشم نکن که اول از من بخوری.
*ویو چیفویو
مامانم پارم میکنههههه
ولی ا/ت ناراحت میشه.
اون سانزوی عوضیییییییییی.داره موخوره.
چیفویو:منم موووووووووووخوام.
ا/ت لبخند جذابی زد و بهم داد.
*ویو نویسنده
همه بشدت مست بودن و چیزی از اون شب یادشون نبود.
پرش زمانی به فردا صبح
*ویو ا/ت
از خواب بیدار شدم
رو تخت با اما خوابیده بودم.(تخت ا/ت دو نفرست)
آخ هیچی از دیشب یادم نمیاد. پسرا رو زمین خواب بودن. از لاشون رد شدم رفتم تو دستشویی. تو آینه خودمو نگاه کردم.
یا حضرت سوکووووووناااااااااااا . لباسم کووو فقت یه شرتک و یه سوت*ین تنمه.
این کبودیا چیین رو گردنم؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ادامه دارد....
منحرفا الان منحرف شید
۷.۹k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.