فیک تهکوک
فیک تهکوک
پارت ۴
+گفت جیمینه
×اها باشه (رفت کنار کاناپه کهجیمین اونو دید )
بعد از احوال پرسی:
=مدارک مین سو رو بیار
×باشه(رفت سمت اتاق و مدارک رو در اورد و برد)
تهیونگ کنار اونا نشسته بود که گوشیش زنگ خورد بدون اینکه معطل کنه تلفن رو برداشت و رفت بیرون از حال طوری اونا نشنون تلفن رو جواب داد دوستش به اون زنگ زده بود،
&سلام خوبی
+سلام خوبم تو خوبی
&خوبم میای بریم بیرون؟
+کجا؟
&بیرون!
+باشه..
&بیام دنبالت یا میای؟
+میام چند مین دیگه جلو در باش.
&باشه بای
+بای.
ته رفت به اتاق و یه لباس لش با شلوار لش پوشید خودشو آماده کرد و کمی از تینت خودش زد تا صورتش خوب به نظر بیاد گوشیش رو برداشت و از اتاق رفت بیرون،رفت پیش جونگکوک
+کوکی؟
×بله عزیزم؟
+من میرم بیرون زود میام باشه؟
×باشه مراقب خودت باش
+بای
×بای
و بعد از خونه زد بیرون،رفت خونه دوستش بعد از چند مین به اونجا رسید و در زد
(علامت:& چون نقش کمی دارن...و اسمش هم جیهوپ)
............
چند ساعت بعددد
دیگه ساعت ۹ شده بود اون اخلاق کوک رو نمیشناخت برای همین به جی هوپ گفت:
+هوپی! من دیگه میرم دیر شده!
&چی؟ میری؟ به همین زودی؟ دوسپسرت میگهاین موقع دیره؟
+هی هوپپپپ!!ساکت شووو درباره اون اینطوری نگووو
&عوووو (خنده)
+هییی(افتاد دنبال جیهوپ...)
بعد از چند مین
+جی هوپ من دیگه حال ندارم دنبالت بُدووم من دیگه میرم
&باشه بای بای تهیونگی
+باییی
و بعد از خونه جی هوپ بیرون رفت و راه افتاد به سمت خونه کوک
خوبههه؟
پارت ۴
+گفت جیمینه
×اها باشه (رفت کنار کاناپه کهجیمین اونو دید )
بعد از احوال پرسی:
=مدارک مین سو رو بیار
×باشه(رفت سمت اتاق و مدارک رو در اورد و برد)
تهیونگ کنار اونا نشسته بود که گوشیش زنگ خورد بدون اینکه معطل کنه تلفن رو برداشت و رفت بیرون از حال طوری اونا نشنون تلفن رو جواب داد دوستش به اون زنگ زده بود،
&سلام خوبی
+سلام خوبم تو خوبی
&خوبم میای بریم بیرون؟
+کجا؟
&بیرون!
+باشه..
&بیام دنبالت یا میای؟
+میام چند مین دیگه جلو در باش.
&باشه بای
+بای.
ته رفت به اتاق و یه لباس لش با شلوار لش پوشید خودشو آماده کرد و کمی از تینت خودش زد تا صورتش خوب به نظر بیاد گوشیش رو برداشت و از اتاق رفت بیرون،رفت پیش جونگکوک
+کوکی؟
×بله عزیزم؟
+من میرم بیرون زود میام باشه؟
×باشه مراقب خودت باش
+بای
×بای
و بعد از خونه زد بیرون،رفت خونه دوستش بعد از چند مین به اونجا رسید و در زد
(علامت:& چون نقش کمی دارن...و اسمش هم جیهوپ)
............
چند ساعت بعددد
دیگه ساعت ۹ شده بود اون اخلاق کوک رو نمیشناخت برای همین به جی هوپ گفت:
+هوپی! من دیگه میرم دیر شده!
&چی؟ میری؟ به همین زودی؟ دوسپسرت میگهاین موقع دیره؟
+هی هوپپپپ!!ساکت شووو درباره اون اینطوری نگووو
&عوووو (خنده)
+هییی(افتاد دنبال جیهوپ...)
بعد از چند مین
+جی هوپ من دیگه حال ندارم دنبالت بُدووم من دیگه میرم
&باشه بای بای تهیونگی
+باییی
و بعد از خونه جی هوپ بیرون رفت و راه افتاد به سمت خونه کوک
خوبههه؟
۹۵۲
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.