senario
نینی🤏
وقتی باهم میرین مهمونیه خانوادگیت
نامجون:*سرتو گذاشتی رو پاهاش و موهاتو نوازش میکنه*
مامانت:ات؟جلو بابات؟
+موخوام بوخوابم.*سرتو میبری تو تیشرت نامی*
_*خنده چال گونه ای*
...
جین:*داشت تو آشپزی ب مامانت کمک میکرد ک میپری رو کولش*
مامانت:جای اینکارا بیا کمک کن
_نمیخواد.خسته میشه*یکم از غذا برمیداره میزاره دهنت*
مامانت:زن و شوهر کپ همن....
...
شوگا:*نشسته بودین ک شوگا محکم دستتو میگیره*-هر وقت استرس داره اینجوری میشه-
+پیشی چیزی شده؟*آروم*
بابات:یکم آرومتر دستشو بگیر.فرار نمیکنه*🩴*
+خودم گفتم دستمو بگیره......
...
جیهوپ:*داشتی کیوت بازی درمیاوردی ک صورتتو میگیره و محکم لپتو میبوسه*
+*از خجالت سرتو میبری تو شکمش*
_یا مگه بار اولته؟*خنده*
بابات:ب کجا چنین شتابان😐😐😐......
...
جیمین:*رو پاهاش نشستی و موهاشو بوسیدی. جیمینم از فرصت استفاده کرد و سرشو برد زیر تیشرتتو محکم شکمتو بوسید*
مامانت:بزارین برین خونه بعد...
+یا مامان مگه چیکار کردیم
_اگ این واستون عجیبه خب باید بگم ما بچه دارم شدیم....
...
تهیونگ:*داشت ا خجالت تلف میشد ک خودشو تو بغلت مچاله کرد*
+نینی کوچولو*سرشو میگیری بالا و میبوسیش*
دختر داییت:*با چشای منحرفش نگات میکنه*
_*دوباره میبوستت*
بابات:هعی روزگار. ی روزی مامانتو بغل میکردم میزدیم....
...
جونگ کوک:*ذره ای حالت کوکی کوچولو رو نداره.شده ی جونگ کوک جاذاب با جذبه.جوری ک تو مهمونی کلا چشاشون رو شما دوتاس**ی نفر صدات کرد سرتو برگردوندی ک ترقوه هات معلوم شد.جونگ کوکم کم نیاورد و ترقوه هاتو بوسید.ولی هیچکس جرعت نکرد چیزی بگه*
+*ا خجالت چشاتو محکم رو هم فشار میدی*
_هنوز عادت نکردی؟
مامانت:خب حالا ولش.بچه نمیخواین؟
_*چشاش شیطون میشه و نگات میکنه*
+جونگ کوک چرا امشب اینجوری شدی*سرتو با دستات میگیری و میزاری رو پاش.اونم موهاتو نوازش میکنه*
_شاید چون تا حالا اینجوریمو تو روز ندیده بودی واست عجیبه...
سر جونگ کوک منحرف شید😐
بلایکین و بکامنتین فرزندانم
#بی_تی_اس #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #کیم_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگ_کوک #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک #هایب #بیگ_هیت #بلک_پینک #لیسا #لالیسا #جیسو #جنی #رزی #وایجی #استری_کیدز #هیونجین #فلیکس #لینو #بنگچان #چانگبین #جیسونگ #ای_ان #سونگمین #نفر_بعدی_در_کار_نیست #آرمی
وقتی باهم میرین مهمونیه خانوادگیت
نامجون:*سرتو گذاشتی رو پاهاش و موهاتو نوازش میکنه*
مامانت:ات؟جلو بابات؟
+موخوام بوخوابم.*سرتو میبری تو تیشرت نامی*
_*خنده چال گونه ای*
...
جین:*داشت تو آشپزی ب مامانت کمک میکرد ک میپری رو کولش*
مامانت:جای اینکارا بیا کمک کن
_نمیخواد.خسته میشه*یکم از غذا برمیداره میزاره دهنت*
مامانت:زن و شوهر کپ همن....
...
شوگا:*نشسته بودین ک شوگا محکم دستتو میگیره*-هر وقت استرس داره اینجوری میشه-
+پیشی چیزی شده؟*آروم*
بابات:یکم آرومتر دستشو بگیر.فرار نمیکنه*🩴*
+خودم گفتم دستمو بگیره......
...
جیهوپ:*داشتی کیوت بازی درمیاوردی ک صورتتو میگیره و محکم لپتو میبوسه*
+*از خجالت سرتو میبری تو شکمش*
_یا مگه بار اولته؟*خنده*
بابات:ب کجا چنین شتابان😐😐😐......
...
جیمین:*رو پاهاش نشستی و موهاشو بوسیدی. جیمینم از فرصت استفاده کرد و سرشو برد زیر تیشرتتو محکم شکمتو بوسید*
مامانت:بزارین برین خونه بعد...
+یا مامان مگه چیکار کردیم
_اگ این واستون عجیبه خب باید بگم ما بچه دارم شدیم....
...
تهیونگ:*داشت ا خجالت تلف میشد ک خودشو تو بغلت مچاله کرد*
+نینی کوچولو*سرشو میگیری بالا و میبوسیش*
دختر داییت:*با چشای منحرفش نگات میکنه*
_*دوباره میبوستت*
بابات:هعی روزگار. ی روزی مامانتو بغل میکردم میزدیم....
...
جونگ کوک:*ذره ای حالت کوکی کوچولو رو نداره.شده ی جونگ کوک جاذاب با جذبه.جوری ک تو مهمونی کلا چشاشون رو شما دوتاس**ی نفر صدات کرد سرتو برگردوندی ک ترقوه هات معلوم شد.جونگ کوکم کم نیاورد و ترقوه هاتو بوسید.ولی هیچکس جرعت نکرد چیزی بگه*
+*ا خجالت چشاتو محکم رو هم فشار میدی*
_هنوز عادت نکردی؟
مامانت:خب حالا ولش.بچه نمیخواین؟
_*چشاش شیطون میشه و نگات میکنه*
+جونگ کوک چرا امشب اینجوری شدی*سرتو با دستات میگیری و میزاری رو پاش.اونم موهاتو نوازش میکنه*
_شاید چون تا حالا اینجوریمو تو روز ندیده بودی واست عجیبه...
سر جونگ کوک منحرف شید😐
بلایکین و بکامنتین فرزندانم
#بی_تی_اس #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #کیم_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگ_کوک #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک #هایب #بیگ_هیت #بلک_پینک #لیسا #لالیسا #جیسو #جنی #رزی #وایجی #استری_کیدز #هیونجین #فلیکس #لینو #بنگچان #چانگبین #جیسونگ #ای_ان #سونگمین #نفر_بعدی_در_کار_نیست #آرمی
۳۲.۳k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.