🤎 سفری به گذشته 🤎
پارت ۵
@ نتونست بیاد
_ عادت دارم نیاز نیست خودت رو ناراحت کنی
/ داداش دوست دختر پیدا کردی
_ باز این شروع کرد
@ لینداااا
/ خو چیه پرسیدم
+ بفرمایید خانم
/ مرسی
راستی ناتاشا شب قرار مهمونی بگیریم
لطفاً اینجا هارو قشنگ درست کن
+ چشم خانم
( ویو ته ته )
وقتی وارد عمارت شدم
چشمم به یه دختر زیبا افتاد
زمانی که قهوه هارو آورد
تمام اعجازی صورتش رو زیر نظر گرفتم
موهای بلند فر چشم های عسلی درشت و
لب های عروسکی ، اون کمر باریک
تضاد خیلی قشنگی داشت
دختر خیلی با ادبی بود
و با تمام اون دختر هایی که بخاطر اومدن من
لباس های هرزه طور پوشیدن بودن فرق داشت
اون لباس معمولی خودش رو تو تنش داشت
شاید من با نگاه اول عاشق دختری شدم
که خدمه ی عمارت بود
@ نتونست بیاد
_ عادت دارم نیاز نیست خودت رو ناراحت کنی
/ داداش دوست دختر پیدا کردی
_ باز این شروع کرد
@ لینداااا
/ خو چیه پرسیدم
+ بفرمایید خانم
/ مرسی
راستی ناتاشا شب قرار مهمونی بگیریم
لطفاً اینجا هارو قشنگ درست کن
+ چشم خانم
( ویو ته ته )
وقتی وارد عمارت شدم
چشمم به یه دختر زیبا افتاد
زمانی که قهوه هارو آورد
تمام اعجازی صورتش رو زیر نظر گرفتم
موهای بلند فر چشم های عسلی درشت و
لب های عروسکی ، اون کمر باریک
تضاد خیلی قشنگی داشت
دختر خیلی با ادبی بود
و با تمام اون دختر هایی که بخاطر اومدن من
لباس های هرزه طور پوشیدن بودن فرق داشت
اون لباس معمولی خودش رو تو تنش داشت
شاید من با نگاه اول عاشق دختری شدم
که خدمه ی عمارت بود
۴.۰k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.