دستاش خونی بود.
دستاش خونی بود.
رو زانوهاش نشسته بود.
خستگی تو وجودش زار میزد.
برگشت بهم نگاه کرد و گفت:
این دنیا جای کثیفیه.
خیلی خیلی جای کثیفیه.
زخمایی که بهت میزنن تو وجودت کرم میکنن.
اون کرم تا مغز استخونتو میجوئه
و تو رو به هیولاترین حالت ممکن تبدیل میکنه
همونی که من هستم.
تو هستی.
پس بمیر..
#Farzaneh_22_
رو زانوهاش نشسته بود.
خستگی تو وجودش زار میزد.
برگشت بهم نگاه کرد و گفت:
این دنیا جای کثیفیه.
خیلی خیلی جای کثیفیه.
زخمایی که بهت میزنن تو وجودت کرم میکنن.
اون کرم تا مغز استخونتو میجوئه
و تو رو به هیولاترین حالت ممکن تبدیل میکنه
همونی که من هستم.
تو هستی.
پس بمیر..
#Farzaneh_22_
۳.۶k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.