سرنوشـ.زیبا
#سرنوشـ.زیبا
#پارت ششم
اجوما:این اتاق شماست
ات :ممنونم
ویو ات :,
یه دوش پنچ مینی گرفتم و یه لباس کیوت (تو اسلاید دو هست) توی کمد دیدم اونو پوشیدم و اجوما صدام زد تا برم شام بخورم رفتم پایین و متوجه شدم کوک عصبی بود عرق کرده بود رفتم جلو و گفتم)
ات:کوک حالت خوبه؟
کوک:به تو چه ها تو فقط باید بچه بیاری(با داد)
ات: یعنی چی مگه من وسیلم که بچه برات بیارم؟
کوک:اره من ترو یه وسیله میبینم!
(کوک عصبی شد و از خونه رفت بیرون و رفت بار)
ویو کوک:
ساعت ۴شده بود منم مست شده بودم رفتم خونه خیلی آروم رفتم تو اتاق در رو باز کردم خشکم زد ! ات هنوز نخوابیده بود و نشسته بود تا من بیام
ات: کوک حالت خوبه مستی؟
کوک: مگه برای تو مهمه؟
ات:باید بخوابی فردا مامانت میاد
کوک :باشه برو بیرون (سرد)
ات:میزاری کراواتتو باز کنم؟
کوک: باشه
ویو کوک
نمیدونم چرا خیلی تحریـk شده بودم
ات:تموم شد
کوک: باشه
(ات داشت میرفت بیرون که کوک دستشو گرفتم و سمتم کشیدم آمد در بره که درو قفل کردم)
ات:چیکار میکنی ؟
کوک: مگه زنم نیستی پس باید نیازمو برطرف کنی .!
#پارت ششم
اجوما:این اتاق شماست
ات :ممنونم
ویو ات :,
یه دوش پنچ مینی گرفتم و یه لباس کیوت (تو اسلاید دو هست) توی کمد دیدم اونو پوشیدم و اجوما صدام زد تا برم شام بخورم رفتم پایین و متوجه شدم کوک عصبی بود عرق کرده بود رفتم جلو و گفتم)
ات:کوک حالت خوبه؟
کوک:به تو چه ها تو فقط باید بچه بیاری(با داد)
ات: یعنی چی مگه من وسیلم که بچه برات بیارم؟
کوک:اره من ترو یه وسیله میبینم!
(کوک عصبی شد و از خونه رفت بیرون و رفت بار)
ویو کوک:
ساعت ۴شده بود منم مست شده بودم رفتم خونه خیلی آروم رفتم تو اتاق در رو باز کردم خشکم زد ! ات هنوز نخوابیده بود و نشسته بود تا من بیام
ات: کوک حالت خوبه مستی؟
کوک: مگه برای تو مهمه؟
ات:باید بخوابی فردا مامانت میاد
کوک :باشه برو بیرون (سرد)
ات:میزاری کراواتتو باز کنم؟
کوک: باشه
ویو کوک
نمیدونم چرا خیلی تحریـk شده بودم
ات:تموم شد
کوک: باشه
(ات داشت میرفت بیرون که کوک دستشو گرفتم و سمتم کشیدم آمد در بره که درو قفل کردم)
ات:چیکار میکنی ؟
کوک: مگه زنم نیستی پس باید نیازمو برطرف کنی .!
۱۸.۳k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.