شادی پارت 2
مدیر : سلام بفرمائید
تهیونگ : سلام من کیم تهیونگ هستم دانش آموز انتقالی فکر کنم پدرم بهتون توضیح دادن
مدیر : عا بله بله آقای کیم دانش آموز منظم و درس خون بفرمایید از این طرف می برمتون پیش معلمتون
تهیونگ : ممنون
با مدیر رفتم پیش معلم و باهاش آشنا شدم بعدش معلم گفت بریم سر کلاس
ویو یونا
سرم رو گذاشته بودم روی میز که معلم وارد کلاس شد
معلم : بچه ها امروز ی دانش آموز جدید داریم لطفا خودتونو معرفی کنید آقای کیم
تهیونگ : سلام من کیم تهیونگ هستم امیدوارم بتونیم دوستای خوبی بشیم
کل دخترای کلاس داشتن براش غش میکردن واقعا چرا ؟ شاید چون عشق برای من تعریف نشده اینجوری فکر میکنم ولی از حق نگذریم خیلی خوشتیپ و خوش قیافست
معلم : آقای کیم میتونید برید پیش خانم لی یونا بشینید تنها جای خالی کلاس اونجاست
ی دفعه هنگ کردم ولی خب راست میگفت معلم جای خالی نبود دیگه از طرفی هم هر چی دختر تو کلاس بود میگفت خوش به حالت هوففف
ویو تهیونگ
تنها جای خالی کلاس کنار لی یونا بود خب چاره ای نبود رفتم نشستم
دختر خوشگلی بود ولی معلوم بود افسردگی داره و لبخندی که روی صورتشه ی نقابه دوست داشتم بدونم چرا ولی فعلا برای فضولی زود بود
معلم : خب بچه ها ریاضی ها رو باز کنید صفحه ی ۸۱ ...
معلم درسشو داد و بالاخره روز اولم توی این مدرسه تموم شد معلم ریاضی هم گفت از درس امروز فردا امتحان میگیره
ویو یونا
برگشتم خونه باید درس امروز رو میخوندم فردا امتحان داشتم ولی بعد تموم کردن نهارم دل درد شدیدی گرفتم و دیدم بله پریود شدم چی بهتر از این ؟ کارای مربوطه رو انجام دادم و ی مسکن خوردم ولی دردم آروم نشد کیسه ی آب گرم برداشتم و گذاشتم رو شکمم روی تختم دراز کشیده بودم که کم کم چشمام گرم شدن و خوابم برد ...
چند ساعت بعد
ی دفعه از خواب پریدم و دیدم ساعت ۱۱ شبه و من هیچی نخوندم و همچنان دل درد دارم سردرد هم بهش اضافه شده بود نمیدونستم باید چیکار کنم به زور کتابو باز کردم و ی نگاهی بهش انداختم تا حد اقل بدونم از چی میخواد امتحان بگیره ...
صبح
از خواب بیدار شدم و رفتم طرف مدرسه باورم نمیشه هیچی نخوندم اگه خراب کنم چی ؟ دارم دیوونه میشم ...
تهیونگ : سلام من کیم تهیونگ هستم دانش آموز انتقالی فکر کنم پدرم بهتون توضیح دادن
مدیر : عا بله بله آقای کیم دانش آموز منظم و درس خون بفرمایید از این طرف می برمتون پیش معلمتون
تهیونگ : ممنون
با مدیر رفتم پیش معلم و باهاش آشنا شدم بعدش معلم گفت بریم سر کلاس
ویو یونا
سرم رو گذاشته بودم روی میز که معلم وارد کلاس شد
معلم : بچه ها امروز ی دانش آموز جدید داریم لطفا خودتونو معرفی کنید آقای کیم
تهیونگ : سلام من کیم تهیونگ هستم امیدوارم بتونیم دوستای خوبی بشیم
کل دخترای کلاس داشتن براش غش میکردن واقعا چرا ؟ شاید چون عشق برای من تعریف نشده اینجوری فکر میکنم ولی از حق نگذریم خیلی خوشتیپ و خوش قیافست
معلم : آقای کیم میتونید برید پیش خانم لی یونا بشینید تنها جای خالی کلاس اونجاست
ی دفعه هنگ کردم ولی خب راست میگفت معلم جای خالی نبود دیگه از طرفی هم هر چی دختر تو کلاس بود میگفت خوش به حالت هوففف
ویو تهیونگ
تنها جای خالی کلاس کنار لی یونا بود خب چاره ای نبود رفتم نشستم
دختر خوشگلی بود ولی معلوم بود افسردگی داره و لبخندی که روی صورتشه ی نقابه دوست داشتم بدونم چرا ولی فعلا برای فضولی زود بود
معلم : خب بچه ها ریاضی ها رو باز کنید صفحه ی ۸۱ ...
معلم درسشو داد و بالاخره روز اولم توی این مدرسه تموم شد معلم ریاضی هم گفت از درس امروز فردا امتحان میگیره
ویو یونا
برگشتم خونه باید درس امروز رو میخوندم فردا امتحان داشتم ولی بعد تموم کردن نهارم دل درد شدیدی گرفتم و دیدم بله پریود شدم چی بهتر از این ؟ کارای مربوطه رو انجام دادم و ی مسکن خوردم ولی دردم آروم نشد کیسه ی آب گرم برداشتم و گذاشتم رو شکمم روی تختم دراز کشیده بودم که کم کم چشمام گرم شدن و خوابم برد ...
چند ساعت بعد
ی دفعه از خواب پریدم و دیدم ساعت ۱۱ شبه و من هیچی نخوندم و همچنان دل درد دارم سردرد هم بهش اضافه شده بود نمیدونستم باید چیکار کنم به زور کتابو باز کردم و ی نگاهی بهش انداختم تا حد اقل بدونم از چی میخواد امتحان بگیره ...
صبح
از خواب بیدار شدم و رفتم طرف مدرسه باورم نمیشه هیچی نخوندم اگه خراب کنم چی ؟ دارم دیوونه میشم ...
۷.۴k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.