رمان سفر برای عشق پارت ۶
رمان سفر برای عشق پارت ۶
ویو ا/ت
راه افتادم سمت امارت تهیونگ که وقتی رسیدم دیدم همه اونجام فقط من دیر رسیدم
تهیونگ اومد پیشم
تهیونگ: ا/ت بیا بریم داخل
ا/ت : باشه
رفتیم داخل که دیدم تهیونگ رفت از اتاق چند تا پاکت پر از وسایل اومد ستم
ا/ت : تهیونگا اینا دیگه چین ؟
تهیونگ: چاگیا اینا برای تو ان خیلی وقت بود اینا رو خریده بودم ولی یادم رفته بود بهت بدم بیا باز کن ببین دوسشون داری ؟
ا/ت : مرسی تهیونگا دوست دارم
تهیونگ : منم دوست دارم چاگیا
ادمین
خلاصه که ا/ت خانم خوش شانس کادو هاش رو باز کرد و کلی ذوق کرد
ا/ت : مرسی تهیونگا اینا خیلی قشنگن
تهیونگ : خوشت اومد ؟
ا/ت : مگه میشه از کادویی که تو خریدی خوشم نیاد ؟
ادامه دارد.........
لایک ۷
کامنت۷
اسلاید ۲ استایل تهیونگ
حمایت کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
ویو ا/ت
راه افتادم سمت امارت تهیونگ که وقتی رسیدم دیدم همه اونجام فقط من دیر رسیدم
تهیونگ اومد پیشم
تهیونگ: ا/ت بیا بریم داخل
ا/ت : باشه
رفتیم داخل که دیدم تهیونگ رفت از اتاق چند تا پاکت پر از وسایل اومد ستم
ا/ت : تهیونگا اینا دیگه چین ؟
تهیونگ: چاگیا اینا برای تو ان خیلی وقت بود اینا رو خریده بودم ولی یادم رفته بود بهت بدم بیا باز کن ببین دوسشون داری ؟
ا/ت : مرسی تهیونگا دوست دارم
تهیونگ : منم دوست دارم چاگیا
ادمین
خلاصه که ا/ت خانم خوش شانس کادو هاش رو باز کرد و کلی ذوق کرد
ا/ت : مرسی تهیونگا اینا خیلی قشنگن
تهیونگ : خوشت اومد ؟
ا/ت : مگه میشه از کادویی که تو خریدی خوشم نیاد ؟
ادامه دارد.........
لایک ۷
کامنت۷
اسلاید ۲ استایل تهیونگ
حمایت کنید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️
۱۶.۰k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.