فیک کوک جدایی پارت هشتم
از زبان ا/ت
چند روزی از وقتی که جونگ کوک رو دیدم میگذره راستی چند روزه از لیسا خبر ندارم ولش کن شاید شب بهش زنگ بزنم آیو هم که چند روز خونه ی دوستشه منم که تو خونه تنهام مامانم هم رفته خونه ی خالم(خاله ی ا/ت سرطان ریه داره و باید یکی پیشش باشه بخاطر همین مادر ا/ت پیشش میمونه) خوب چیکار کنم برم بیرون میخوام امروز تنها باشم رفتم لباسامو عوض کردم و سوار ماشینم شدم حس میکردم که یکی داره تعقیبم میکنه از ماشین پیاده شدم و رفتم خرید رفتم توی مغازه ی لباس فروشی یکی اومد نزدیکم و دم گوشم
گفت: این فلشارو بگیر تا خاطره هات یادت بیاد
گفتم: خاطره چیه
جواب نداد و فلش رو گرفت جلوم و
گفت: بگیر
ازش فلش رو گرفتم دیدیم سریع از مغازه رفت بیرون رفتم خونه فلش رو زدم تنه لبتابم توش ی ویدئو بود پلی کردم فیلم من و جونگ کوک بود داشتیم باهم شوخی میکردیم
گریم گرفت
گفتم: یعنی کی میتونه باشه که این فیلم رو برام آورده باشه نکنه خودش باشه؟؟
منتظر باشید🖤🤍
چند روزی از وقتی که جونگ کوک رو دیدم میگذره راستی چند روزه از لیسا خبر ندارم ولش کن شاید شب بهش زنگ بزنم آیو هم که چند روز خونه ی دوستشه منم که تو خونه تنهام مامانم هم رفته خونه ی خالم(خاله ی ا/ت سرطان ریه داره و باید یکی پیشش باشه بخاطر همین مادر ا/ت پیشش میمونه) خوب چیکار کنم برم بیرون میخوام امروز تنها باشم رفتم لباسامو عوض کردم و سوار ماشینم شدم حس میکردم که یکی داره تعقیبم میکنه از ماشین پیاده شدم و رفتم خرید رفتم توی مغازه ی لباس فروشی یکی اومد نزدیکم و دم گوشم
گفت: این فلشارو بگیر تا خاطره هات یادت بیاد
گفتم: خاطره چیه
جواب نداد و فلش رو گرفت جلوم و
گفت: بگیر
ازش فلش رو گرفتم دیدیم سریع از مغازه رفت بیرون رفتم خونه فلش رو زدم تنه لبتابم توش ی ویدئو بود پلی کردم فیلم من و جونگ کوک بود داشتیم باهم شوخی میکردیم
گریم گرفت
گفتم: یعنی کی میتونه باشه که این فیلم رو برام آورده باشه نکنه خودش باشه؟؟
منتظر باشید🖤🤍
۳.۴k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲