DOCTORS OF GONGILL 🥼 part 2
تکرار میکنم لطفا ...
قلبش دیوانه بار به قفسه ی سینه اش میکوبید .
_لعنتی ...
بلند شد و از اتاق بیرون رفت .در حالی که به سمت بخش اورژانس میدوید، کش مویش را از
مچ دستش بیرون کشید موهایش را بست تا مزاحمش نباشند.
وقتی به اورژانس رسید، تازه فهمید چرا کد آبی داده اند .بخش اورژانس ِول ِوله بود .انقدر
شلوغ بود که جی هیون فکر کرد بخش را اشتباهی اومده .
نفس عمیقی کشید .احتماال یک عالمه مجروع اونجا بود .توی جمعیت این طرف و ان طرف
میرفت تا کسی را پیدا کند که به کمکش احتیاج داشته باشد، که احساس کرد کسی روپوشش را
میکشد .
برگشت و پسر بچه ی گریانی رو دید که یکی از چشم هاش کبود شده بود .جی هیون روی
زانو هاش نشست و شانه های پسرک را گرفت .
_چی شده؟! حالت خوبه؟!
اما پسرک فقط با صدای بلند گریه میکرد .ارام دستش را باال بردو به جایی پشت سرش اشاره
کرد .جی هیون نگاهی به پشت سر پسر کرد و زنی را دید که روی تختی دراز کشیده بود و
از درد به خود میپیچید .
جی هیون به سرعت به سمت زن رفت .زن بی وقفه ناله میکرد .جی هیون چراغ قوه ی
پزشکی اش را از جیب روپوشش در اورد .پلک زن را با دستش باز کرد و نور چراغ را
روی مردمکش انداخت .مردمک چشم هایش گشاد شده بودن .به شکم زن فشار ارومی وارد
کرد .زن مثل قبل ناله میکرد .فشاری به پهلویش وارد کرد که زن از درد داد کشید .جی هیون
دستپاچه شد. نمیدانست چی کار کند .صدای داد و فریاد رزیدنت ها و پزشک ها در گوشش
میپیچید .جی هیون دست هایش را مشت کرد و سعی کرد فکر کند .
به سمت پذیرش دوید .هیچ کس پشت میز نبود .
_اهای کسی اینجا نیست؟ !
مردی با پیراهن خونی پشت میز ظاهر شد .جی هیون خدارا شکر کرد .اب دهنش را قورت
داد تا از خشکی اش کم کند .
_من یه اتاق عمل میخوام .
+متاسفم ولی همه ی اتاق ها رزرو شده یا پره .
جی هیون لعنتی فرستاد .
_ببین من یه بیمار با خون ریزی داخلی حاد دارم اگه تا یه ساعت دیگه عمل نشه میمیره .
+عذر میخوام .واقعا ممکن نیست.
#doctors_of_gongill_delaram
قلبش دیوانه بار به قفسه ی سینه اش میکوبید .
_لعنتی ...
بلند شد و از اتاق بیرون رفت .در حالی که به سمت بخش اورژانس میدوید، کش مویش را از
مچ دستش بیرون کشید موهایش را بست تا مزاحمش نباشند.
وقتی به اورژانس رسید، تازه فهمید چرا کد آبی داده اند .بخش اورژانس ِول ِوله بود .انقدر
شلوغ بود که جی هیون فکر کرد بخش را اشتباهی اومده .
نفس عمیقی کشید .احتماال یک عالمه مجروع اونجا بود .توی جمعیت این طرف و ان طرف
میرفت تا کسی را پیدا کند که به کمکش احتیاج داشته باشد، که احساس کرد کسی روپوشش را
میکشد .
برگشت و پسر بچه ی گریانی رو دید که یکی از چشم هاش کبود شده بود .جی هیون روی
زانو هاش نشست و شانه های پسرک را گرفت .
_چی شده؟! حالت خوبه؟!
اما پسرک فقط با صدای بلند گریه میکرد .ارام دستش را باال بردو به جایی پشت سرش اشاره
کرد .جی هیون نگاهی به پشت سر پسر کرد و زنی را دید که روی تختی دراز کشیده بود و
از درد به خود میپیچید .
جی هیون به سرعت به سمت زن رفت .زن بی وقفه ناله میکرد .جی هیون چراغ قوه ی
پزشکی اش را از جیب روپوشش در اورد .پلک زن را با دستش باز کرد و نور چراغ را
روی مردمکش انداخت .مردمک چشم هایش گشاد شده بودن .به شکم زن فشار ارومی وارد
کرد .زن مثل قبل ناله میکرد .فشاری به پهلویش وارد کرد که زن از درد داد کشید .جی هیون
دستپاچه شد. نمیدانست چی کار کند .صدای داد و فریاد رزیدنت ها و پزشک ها در گوشش
میپیچید .جی هیون دست هایش را مشت کرد و سعی کرد فکر کند .
به سمت پذیرش دوید .هیچ کس پشت میز نبود .
_اهای کسی اینجا نیست؟ !
مردی با پیراهن خونی پشت میز ظاهر شد .جی هیون خدارا شکر کرد .اب دهنش را قورت
داد تا از خشکی اش کم کند .
_من یه اتاق عمل میخوام .
+متاسفم ولی همه ی اتاق ها رزرو شده یا پره .
جی هیون لعنتی فرستاد .
_ببین من یه بیمار با خون ریزی داخلی حاد دارم اگه تا یه ساعت دیگه عمل نشه میمیره .
+عذر میخوام .واقعا ممکن نیست.
#doctors_of_gongill_delaram
۹.۴k
۰۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.