فیک مربی سگه من پارت ۱۳:
فیک مربی سگه من پارت ۱۳:
پرش زمانی به ساعت ۸ شب:
کوک:ا،تتتتتتتتتتت(با داد)
ا،ت:بلههههههههههه(با داد)
کوک:بیا پایین دیگه دیر شد
ا،ت:اوففففف الان میام
ا،ت، گوشوارشم انداخت و به سمته بیرون اومد داشت از
پله ها پایین میومد که مجذوب کراشیه کوک شده بود
کوک ویو:
ا،ت بلاخره اومد پایین که با چیزی که دیدم ویقعااا شگفت زده شدم
اون واقعااااا جذاب شده بود با اون ترقوه های برچستش اگر یکم دیگه بهش نگاه میکردم نمیتونستم خودمو کنترل کنم و تحریک میشدم
ولی چرا اینقدر لباسش باز بود و همه ی روناش دیده میشد
ا،ت:کوککک. کوککککککک کوکککککک
کوک:هااا بله
ا،ت:دوساعته دارم صدات میکنم
کوک:چرا لباست اینقدر بازه,؟
ا،ت:چطور؟
کوک:نگا همه ی روناش دیده میشه میخوای بری اونجا و باکرهگیت رو از دست بدی(با حرص)
ا،ت:چی میگی؟مگه تو چیکارمی
کوک:هیچی ولش کن بیا بریم
ا،ت ویو:
یسسسسسسس کم کم داره نقشم جلو میره
کوک و ا،ت رسیدند به مهمونی
موقعی که وارد شدند یک پیر مرده به سمتمون اومد که معلوم بود
صاحب مهمونی بوده
پیر مرده:اووو سلام آقای جعون افتخار دادین به مهمونیم اومدید
کوک:عااا ممنون آقای هوانگ
هوانگ:معرفی نمیکنید؟
کوک:دوست دخترم هستن ا،ت پارک ا،ت
هوانگ :چه لیدیه زیبایی من مینگ هوانگ هستم خوشبختم
هوانگ دسته ا،ت رو میگیره و میبوسه
ا،ت:منم خوشبختم
کوک خیلی اعصبانی شده بود و کمره ا،ت رو گرفت و کشید
ا،ت:حیح چیکار میکنی کمرم درد گرفت
کوک:بهت گفته بودم که نزدیک به مردی نشی و با کسی گرم نگیری
ا،ت:اوفففف ولش کن
بعد از چند ساعت :
ا،ت:کوک واقعا خیلیییی خورده بود ولی من هیچی نخوردم چون میدونم که شب از معده درد کارم به بیمارستان میکشه
کوک:ا،تتتت (با حالته مستی)
ا،ت:بله؟
کوک:چرا اینقدر تو جذابییی(با حالته مستی)
ا،ت:چی؟
کوک:میگم چرا اینقدر تو جذابییی واقعا نمیفهمم چرا اینقدر زیبایی
کوک دستشو توی موهای ا،ت کرد و تعدادی از موهاشو پشته گوشه ا،ت گذاشت
کوک دستشو پشته گردنه ا،ت گذاشت و لباشو روی لبای ا،ت گذاشت وبا ولع میخورد لباشو
بعد از چند دقیقه جدا شد که کوک گفت:
کوک:عاشقتم ممکنه فکر کنی که من الان مستم اما من آلان کاملا هوشیارم
ا،ت:میدونم
کوک:چی؟
ا،ت:منم عاشقتم
که یکدفعه ا،ت بوسه رو دوباره شروع کرد کوک که تازه از شوک در اومده بود و شروع کردن به بوسیدنه لب های هم
و....
پرش زمانی به ساعت ۸ شب:
کوک:ا،تتتتتتتتتتت(با داد)
ا،ت:بلههههههههههه(با داد)
کوک:بیا پایین دیگه دیر شد
ا،ت:اوففففف الان میام
ا،ت، گوشوارشم انداخت و به سمته بیرون اومد داشت از
پله ها پایین میومد که مجذوب کراشیه کوک شده بود
کوک ویو:
ا،ت بلاخره اومد پایین که با چیزی که دیدم ویقعااا شگفت زده شدم
اون واقعااااا جذاب شده بود با اون ترقوه های برچستش اگر یکم دیگه بهش نگاه میکردم نمیتونستم خودمو کنترل کنم و تحریک میشدم
ولی چرا اینقدر لباسش باز بود و همه ی روناش دیده میشد
ا،ت:کوککک. کوککککککک کوکککککک
کوک:هااا بله
ا،ت:دوساعته دارم صدات میکنم
کوک:چرا لباست اینقدر بازه,؟
ا،ت:چطور؟
کوک:نگا همه ی روناش دیده میشه میخوای بری اونجا و باکرهگیت رو از دست بدی(با حرص)
ا،ت:چی میگی؟مگه تو چیکارمی
کوک:هیچی ولش کن بیا بریم
ا،ت ویو:
یسسسسسسس کم کم داره نقشم جلو میره
کوک و ا،ت رسیدند به مهمونی
موقعی که وارد شدند یک پیر مرده به سمتمون اومد که معلوم بود
صاحب مهمونی بوده
پیر مرده:اووو سلام آقای جعون افتخار دادین به مهمونیم اومدید
کوک:عااا ممنون آقای هوانگ
هوانگ:معرفی نمیکنید؟
کوک:دوست دخترم هستن ا،ت پارک ا،ت
هوانگ :چه لیدیه زیبایی من مینگ هوانگ هستم خوشبختم
هوانگ دسته ا،ت رو میگیره و میبوسه
ا،ت:منم خوشبختم
کوک خیلی اعصبانی شده بود و کمره ا،ت رو گرفت و کشید
ا،ت:حیح چیکار میکنی کمرم درد گرفت
کوک:بهت گفته بودم که نزدیک به مردی نشی و با کسی گرم نگیری
ا،ت:اوفففف ولش کن
بعد از چند ساعت :
ا،ت:کوک واقعا خیلیییی خورده بود ولی من هیچی نخوردم چون میدونم که شب از معده درد کارم به بیمارستان میکشه
کوک:ا،تتتت (با حالته مستی)
ا،ت:بله؟
کوک:چرا اینقدر تو جذابییی(با حالته مستی)
ا،ت:چی؟
کوک:میگم چرا اینقدر تو جذابییی واقعا نمیفهمم چرا اینقدر زیبایی
کوک دستشو توی موهای ا،ت کرد و تعدادی از موهاشو پشته گوشه ا،ت گذاشت
کوک دستشو پشته گردنه ا،ت گذاشت و لباشو روی لبای ا،ت گذاشت وبا ولع میخورد لباشو
بعد از چند دقیقه جدا شد که کوک گفت:
کوک:عاشقتم ممکنه فکر کنی که من الان مستم اما من آلان کاملا هوشیارم
ا،ت:میدونم
کوک:چی؟
ا،ت:منم عاشقتم
که یکدفعه ا،ت بوسه رو دوباره شروع کرد کوک که تازه از شوک در اومده بود و شروع کردن به بوسیدنه لب های هم
و....
۱۳.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.