عشق سخت
رفتم پایین ، و رفتم سوار شدم
فلیکس: خیلی خوشگل شدی
سارینا: ممنون، تو هم خیلی خوشتیپ شدی
تو راه
فلیکس: میتونم یه سوال ازت بپرسم
سارینا: آره
فلیکس: تو از من خوشت میاد
سارینا: اونو من نمیگم، تو باید بفهمی
فلیکس: اوکی
فلیکیس: یه لحظه وایسا ، اگه منو دوست نداری چرا قبول کردی که تو رو با مامان و بابام آشنا کنم
سارینا: اولن من نگفتم دوست ندارم، دومن گفتم خودت باید بفهمی
فلیکس : اوففف باشه(دختر بیشعور حرص بچه رو در آوردی)
سارینا: حالا ناراحت نشو
رسیدن یا اعمارت بود رفتن تو که یه زن اومد راهنماییشون کرد و بردشون پیش یه زن و یه مرد میانسال که مامان و بابای فلیکس بودن
تعظیم کردیم و نشستیم
بچه مامان فلیکیس رو مامان ف/س و باباشم همینجوری
مامان ف/س: پسرم نمیخوای این خانم زیبا رو معرفی کنی
فلیکیس: بله ، خب مامان و بابا این عشقمه سارینا و عشقم این بابا و مامانمن
سارینا: از آشناییتون خوش بختم
مامان و بابای ف/س: همچنین
بابای ف/س: خب پسرم شما قصد ازدواج دارید
فلیکس یه نگاهی به سارینا کرد و سرشو به نشون اینکه تایید کن تکون داد
سارینا و فلیکس: ب .. بله
مامان ف/س: خب کی
فلیکس:عامممم یه هفته دیگه
بابای ف/س: خیلی خوبه
مامان ف/س: خب امشب باید پیش ما بمونید اصلا نمیزارم برید
فلیکس و سارینا سری تکون دادن
ویو مامان فلیکس
حس میکنم یه کاسه ای زیر نیم کاسس این دختره شبیه خوناشاما نیست و فکرم نکن این ازهم خوششون بیاد برای اینکه مطمعن بشم تو نوشیدنی فلیکس پودر تحریک کننده میریزم که ببینم حالشو با دوش گرفتن خوب میکنه یا با سارینا
فلیکس: خیلی خوشگل شدی
سارینا: ممنون، تو هم خیلی خوشتیپ شدی
تو راه
فلیکس: میتونم یه سوال ازت بپرسم
سارینا: آره
فلیکس: تو از من خوشت میاد
سارینا: اونو من نمیگم، تو باید بفهمی
فلیکس: اوکی
فلیکیس: یه لحظه وایسا ، اگه منو دوست نداری چرا قبول کردی که تو رو با مامان و بابام آشنا کنم
سارینا: اولن من نگفتم دوست ندارم، دومن گفتم خودت باید بفهمی
فلیکس : اوففف باشه(دختر بیشعور حرص بچه رو در آوردی)
سارینا: حالا ناراحت نشو
رسیدن یا اعمارت بود رفتن تو که یه زن اومد راهنماییشون کرد و بردشون پیش یه زن و یه مرد میانسال که مامان و بابای فلیکس بودن
تعظیم کردیم و نشستیم
بچه مامان فلیکیس رو مامان ف/س و باباشم همینجوری
مامان ف/س: پسرم نمیخوای این خانم زیبا رو معرفی کنی
فلیکیس: بله ، خب مامان و بابا این عشقمه سارینا و عشقم این بابا و مامانمن
سارینا: از آشناییتون خوش بختم
مامان و بابای ف/س: همچنین
بابای ف/س: خب پسرم شما قصد ازدواج دارید
فلیکس یه نگاهی به سارینا کرد و سرشو به نشون اینکه تایید کن تکون داد
سارینا و فلیکس: ب .. بله
مامان ف/س: خب کی
فلیکس:عامممم یه هفته دیگه
بابای ف/س: خیلی خوبه
مامان ف/س: خب امشب باید پیش ما بمونید اصلا نمیزارم برید
فلیکس و سارینا سری تکون دادن
ویو مامان فلیکس
حس میکنم یه کاسه ای زیر نیم کاسس این دختره شبیه خوناشاما نیست و فکرم نکن این ازهم خوششون بیاد برای اینکه مطمعن بشم تو نوشیدنی فلیکس پودر تحریک کننده میریزم که ببینم حالشو با دوش گرفتن خوب میکنه یا با سارینا
۹.۴k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.