اشتباه من
اشتباه من
پارت۶
ات.چشم آقای غیرتی
بلند شدم رفتم تو اتاقم
یه لباس خوب پوشیدم تا کوک بهم گیر نده
موهامو سشوار کردم بعد حالت دادم
یه آرایش لایت هم کردم
کفش های پاشنه بلندمو پوشیدم رفتم پایین
کوک کنار راهپله وایساده بود
وقتی منو دید یه لبخند زد
کوک.چه زیبا شدی پرنسس
ات.مرسی اوپا
دستشو به سمتم دراز کرد
کوک.بریم؟
ات.اره
پرش زمانی مهمونی
ات
رسیدم تولد دوستم رفتیم داخل
پر از پسرو دختر بود بوی الکل همه جا پیچیده بود حالم یکم بد شد
دوستم جنی اومد(بلک پینک نه)
جنی.سلام ات جون
ات.سلام عزیزم
جنی کوک رو دید
جنی.معرفی نمیکنی؟
ات.چرا چرا دوس پسرمه تازه باهم آشنا شدیم
جنی دستشو به سمت کوک دراز کرد
جنی.خشبختم
کوک.همچنین
ات
با کوک سر یه میز نشسته بودیم که یه پسره اومد سمتم
پسره.افتخار رقص میدی لیدی؟
ات.حتما
با پسره داشتیم میرقصیدیم که متوجه نگاه های عصبانی کوک شدم
همین موقع یع دختر اومد سمت کوک
کوک با دختره هم رفتن برقصن
فقط بلده حرص منو در بیاره
دیگه خسته شدم دست پسره رو ول کردم رفتم نشستم سر جام
بعد از چند دقیقه کوک اومد
محلش نذاشتم
تولد تموم شد منو کوک هم رفتیم خونه
اومدم برم بالا که کوک دستامو گرفت
کوک.چرا با اون پسره رقصیدی؟(عصبانی)
ات.چون دوست داشتم اصن تو چرا با اون دختره رقصیدی؟
کوک.چون دوست داشتم
ات.اومدم حرفی بزنم که کوک لباشو گذاشت رو لبم داشت لبمو میبوسیدو گاز میگرفت
یکم هلش دادم ولی نسبت به من خیلی قوی تر بود
بعد از چند مین لباشو برداشت
کوک.من دوست دارم لعنتی
دیگه نمیتونم حسمو پنهون کنم دوست دارم
ات.با تعجب داشتم به کوک نگاه میکردم
فک میکردم فقط منم عاشق کوک
ات.منم دوست دارم
یه لبخند زد
دوباره لباشو گذاشت رو لبام
کوک.میتونی امشبو در اختیار من باشی بیب؟
ات.معلومع که میشه
نمیدونم کار درستی کردم بهش اجازه دادم دخترونگیم رو بگیره
اما دوسش داشتم مطمئنم دلمو نمیشکونه
(اسمات توی پی وی بگین)
ات
صبح از خواب بیدار شدم
کوک کنارم نبود
اومدم بلند شدم که زیر دلم درد بدی گرفت
یع جیغ خفیف کشیدم
کوک سریع اومد بالا
کوک.بیب چیشده؟
اومد سمتم
ات.دلم خیلی درد میکنه
کوک.ات رو بغل کرد سرشو بوسید...اشکال نداره عزیزم بیا کمک کنم لباس بپوشی بریم پایین یه چیزی بخور بهت مسکن بدم
ات.باشه
کوک.راستی امروز مامانت با بابام میان
ات.ساعت چند؟
کوک.نمیدونم....
پارت۶
ات.چشم آقای غیرتی
بلند شدم رفتم تو اتاقم
یه لباس خوب پوشیدم تا کوک بهم گیر نده
موهامو سشوار کردم بعد حالت دادم
یه آرایش لایت هم کردم
کفش های پاشنه بلندمو پوشیدم رفتم پایین
کوک کنار راهپله وایساده بود
وقتی منو دید یه لبخند زد
کوک.چه زیبا شدی پرنسس
ات.مرسی اوپا
دستشو به سمتم دراز کرد
کوک.بریم؟
ات.اره
پرش زمانی مهمونی
ات
رسیدم تولد دوستم رفتیم داخل
پر از پسرو دختر بود بوی الکل همه جا پیچیده بود حالم یکم بد شد
دوستم جنی اومد(بلک پینک نه)
جنی.سلام ات جون
ات.سلام عزیزم
جنی کوک رو دید
جنی.معرفی نمیکنی؟
ات.چرا چرا دوس پسرمه تازه باهم آشنا شدیم
جنی دستشو به سمت کوک دراز کرد
جنی.خشبختم
کوک.همچنین
ات
با کوک سر یه میز نشسته بودیم که یه پسره اومد سمتم
پسره.افتخار رقص میدی لیدی؟
ات.حتما
با پسره داشتیم میرقصیدیم که متوجه نگاه های عصبانی کوک شدم
همین موقع یع دختر اومد سمت کوک
کوک با دختره هم رفتن برقصن
فقط بلده حرص منو در بیاره
دیگه خسته شدم دست پسره رو ول کردم رفتم نشستم سر جام
بعد از چند دقیقه کوک اومد
محلش نذاشتم
تولد تموم شد منو کوک هم رفتیم خونه
اومدم برم بالا که کوک دستامو گرفت
کوک.چرا با اون پسره رقصیدی؟(عصبانی)
ات.چون دوست داشتم اصن تو چرا با اون دختره رقصیدی؟
کوک.چون دوست داشتم
ات.اومدم حرفی بزنم که کوک لباشو گذاشت رو لبم داشت لبمو میبوسیدو گاز میگرفت
یکم هلش دادم ولی نسبت به من خیلی قوی تر بود
بعد از چند مین لباشو برداشت
کوک.من دوست دارم لعنتی
دیگه نمیتونم حسمو پنهون کنم دوست دارم
ات.با تعجب داشتم به کوک نگاه میکردم
فک میکردم فقط منم عاشق کوک
ات.منم دوست دارم
یه لبخند زد
دوباره لباشو گذاشت رو لبام
کوک.میتونی امشبو در اختیار من باشی بیب؟
ات.معلومع که میشه
نمیدونم کار درستی کردم بهش اجازه دادم دخترونگیم رو بگیره
اما دوسش داشتم مطمئنم دلمو نمیشکونه
(اسمات توی پی وی بگین)
ات
صبح از خواب بیدار شدم
کوک کنارم نبود
اومدم بلند شدم که زیر دلم درد بدی گرفت
یع جیغ خفیف کشیدم
کوک سریع اومد بالا
کوک.بیب چیشده؟
اومد سمتم
ات.دلم خیلی درد میکنه
کوک.ات رو بغل کرد سرشو بوسید...اشکال نداره عزیزم بیا کمک کنم لباس بپوشی بریم پایین یه چیزی بخور بهت مسکن بدم
ات.باشه
کوک.راستی امروز مامانت با بابام میان
ات.ساعت چند؟
کوک.نمیدونم....
۱۸.۸k
۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.