پارت41
پارت41
یونگی. نامجون کجاست؟
ته. رفت دس...(حرفش قطع شد)
نامی. سلام
ته یونگی. سلام
نامجون. خب چی میخواستی بگی؟
یونگی هیونگ و نامجون هیونگ منتظر نگام میکردن منم شروع به حرف زدن کردم
ته. میخوام امروز از کوک خواستگاری کنم
یونگی نامی. چیییییی؟!
ته. هیسسس بابا گفتم میخوام از کوک خواستگاری کنم ولی به کمک شما هم نیاز دارم
یونگی. چرا زود تر نگفتی اخه تو که هنوز هیچ کاری نکردی خونه رو تزئین نکردی حلقه نگرفتی به پرد مادرت نگفتی و همین طور رزی و هوسوک هیونگ بدونه اونا که نمیشه
ته. نگران نباشین به پدر ماردرم زنگ زدم موافقت کردن به اجوما هم گفتم به رزی و هیونگ خبر بده کوک رو هم با جیمین و جین هماهنگ میکنیم ببرن بیرون تا ما خونه رو تزئین کنیم فقط ی حلقه میمونه که برای اون به کمک شما نیاز دارم
نامجون. خیلی خب من میام باهات
یونگی. منم میام
ته. اها ی چیز دیگه
نامی یونگی. چی؟
ته. شما نمیخواین تو ی روز از همشون خواستگاری کنیم؟
نامی یونگی. مگه نمیخوایم جیمین و جین روهم ببریم اونا سلیقشون از ما بهتره کوک رو هم بیشتر از ما میشناسن
ته. چرا میبریمشون ولی خب شماهم حله بخرید دیگه نه نگید
یونگی. اخه ما بیایم جلو چشمشون حلقه بخریم براچی؟
ته. ببینیند جلو چشمشون حلقه نمیخرید که نظرشون رو درباره ی حلقه میپرسید بعد ببینید اگه خوششون اومد به منم بگید که نظرم چیه اونوقت من میفهمم شما این حلقه رو میخواید و براتون بدونه اینکه متوجه بشن میخرمش اوکی
نامجون یونگی. اوکی
ته. خب برید اماده شید من که لباس پوشیدم میرم جین و جیمین رو بیدار کنم
یونگی نامی. باشه
منو یونگی هیونگ از اتاق رفتیم بیرون هیونگ رفت سمت اتاق خودش منم رفتم اتاق جین و صداش زدم
ته. جین... جین... جییییییییین
جین. ها؟ چیه؟ کیه؟(خوابالو)
ته. منم پاشو زود باش زود
جین. چیشده بابا چرا انقدر عجله داری؟
ته. باید بریم جایی زود باش اماده شو دیرمون چشده چیزیم نپرس فقط عجله کن
جین. باشه برو بیرن الان میام
رفتم بیرون و به سمت اتاق جیمین رفتم بیدارش کردم و همون حرفایی رو که به جین زدم به جیمین هم زدم و گفت بیام بیرون تا اماده شم منم اومدم بیرون رفتم پایین روی مبل نشستم بعد 5مین هیونگا اومدن و بعد 10 مین هم اون دوتا و به سمت ماشین راه افتادیم که جیمین پرسید
جیمین. کوک نمیاد؟!
یونگی. نه
جین. چرا؟ اصلا کجا میریم؟
نامجون. بریم تو ماشین برا جفتتون توضیح میدم
ببخشید دیر شد ویسگون کلا با من مشکل داره
یونگی. نامجون کجاست؟
ته. رفت دس...(حرفش قطع شد)
نامی. سلام
ته یونگی. سلام
نامجون. خب چی میخواستی بگی؟
یونگی هیونگ و نامجون هیونگ منتظر نگام میکردن منم شروع به حرف زدن کردم
ته. میخوام امروز از کوک خواستگاری کنم
یونگی نامی. چیییییی؟!
ته. هیسسس بابا گفتم میخوام از کوک خواستگاری کنم ولی به کمک شما هم نیاز دارم
یونگی. چرا زود تر نگفتی اخه تو که هنوز هیچ کاری نکردی خونه رو تزئین نکردی حلقه نگرفتی به پرد مادرت نگفتی و همین طور رزی و هوسوک هیونگ بدونه اونا که نمیشه
ته. نگران نباشین به پدر ماردرم زنگ زدم موافقت کردن به اجوما هم گفتم به رزی و هیونگ خبر بده کوک رو هم با جیمین و جین هماهنگ میکنیم ببرن بیرون تا ما خونه رو تزئین کنیم فقط ی حلقه میمونه که برای اون به کمک شما نیاز دارم
نامجون. خیلی خب من میام باهات
یونگی. منم میام
ته. اها ی چیز دیگه
نامی یونگی. چی؟
ته. شما نمیخواین تو ی روز از همشون خواستگاری کنیم؟
نامی یونگی. مگه نمیخوایم جیمین و جین روهم ببریم اونا سلیقشون از ما بهتره کوک رو هم بیشتر از ما میشناسن
ته. چرا میبریمشون ولی خب شماهم حله بخرید دیگه نه نگید
یونگی. اخه ما بیایم جلو چشمشون حلقه بخریم براچی؟
ته. ببینیند جلو چشمشون حلقه نمیخرید که نظرشون رو درباره ی حلقه میپرسید بعد ببینید اگه خوششون اومد به منم بگید که نظرم چیه اونوقت من میفهمم شما این حلقه رو میخواید و براتون بدونه اینکه متوجه بشن میخرمش اوکی
نامجون یونگی. اوکی
ته. خب برید اماده شید من که لباس پوشیدم میرم جین و جیمین رو بیدار کنم
یونگی نامی. باشه
منو یونگی هیونگ از اتاق رفتیم بیرون هیونگ رفت سمت اتاق خودش منم رفتم اتاق جین و صداش زدم
ته. جین... جین... جییییییییین
جین. ها؟ چیه؟ کیه؟(خوابالو)
ته. منم پاشو زود باش زود
جین. چیشده بابا چرا انقدر عجله داری؟
ته. باید بریم جایی زود باش اماده شو دیرمون چشده چیزیم نپرس فقط عجله کن
جین. باشه برو بیرن الان میام
رفتم بیرون و به سمت اتاق جیمین رفتم بیدارش کردم و همون حرفایی رو که به جین زدم به جیمین هم زدم و گفت بیام بیرون تا اماده شم منم اومدم بیرون رفتم پایین روی مبل نشستم بعد 5مین هیونگا اومدن و بعد 10 مین هم اون دوتا و به سمت ماشین راه افتادیم که جیمین پرسید
جیمین. کوک نمیاد؟!
یونگی. نه
جین. چرا؟ اصلا کجا میریم؟
نامجون. بریم تو ماشین برا جفتتون توضیح میدم
ببخشید دیر شد ویسگون کلا با من مشکل داره
۶.۹k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.