پارت ۳ (اخر)
]سریع ات رو بردم بیمارستان
پرش زمانی به ۲ ماه بعد
جین ویو
ات رفته بود تو کما دکترا قطع امید کردن ازش اما منو سوکیونگ نزاشتیم دستگاه رو جدا کنن ازش
ات ویو
چشامو اروم اروم باز کردم نور اذیتم میگرد اما یکم یعد عادت کردم
پرستار:عه عزیزم بیدار شدی ؟
+نه با چش باز خابیدم😐
پ:😂😂
+چرا اینجام
پ:تو کما بودی ۲ ماه
+دوماه؟
پ:اوهوم
سوکیونگ ویو :
پرستارا اومدن گفتن ات بهوش اونده با جین سریع رفتیم تو
+اوما ، اپا چرا اینجایین؟مگه نباید سرکار باشید
_دخترم منو ببخش ببخشید هیچوقت پیشت نبودم منو مامانت واقن تولدتو یادمون بود اما نتونستیم بهت زنگ بزنیم اما قرار بود برا کادو بگیریم وقتی برگشتیم و باهم جشن بگیریم
ی:مامانی و بابایی رو میبخشی دخترکم(بغض)
+اوهوم میبخشم😭😭😭
ااره دیه پایان
پرش زمانی به ۲ ماه بعد
جین ویو
ات رفته بود تو کما دکترا قطع امید کردن ازش اما منو سوکیونگ نزاشتیم دستگاه رو جدا کنن ازش
ات ویو
چشامو اروم اروم باز کردم نور اذیتم میگرد اما یکم یعد عادت کردم
پرستار:عه عزیزم بیدار شدی ؟
+نه با چش باز خابیدم😐
پ:😂😂
+چرا اینجام
پ:تو کما بودی ۲ ماه
+دوماه؟
پ:اوهوم
سوکیونگ ویو :
پرستارا اومدن گفتن ات بهوش اونده با جین سریع رفتیم تو
+اوما ، اپا چرا اینجایین؟مگه نباید سرکار باشید
_دخترم منو ببخش ببخشید هیچوقت پیشت نبودم منو مامانت واقن تولدتو یادمون بود اما نتونستیم بهت زنگ بزنیم اما قرار بود برا کادو بگیریم وقتی برگشتیم و باهم جشن بگیریم
ی:مامانی و بابایی رو میبخشی دخترکم(بغض)
+اوهوم میبخشم😭😭😭
ااره دیه پایان
۵.۰k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.