شوهر سخت گیر من پارت ۱۸
«شوهر سخت گیر من»
𝑷𝒂𝒓𝒕 ➊➑
𝟏ماه بعد
کوک: عزیزم خوب عزیزم مواظب خودت
باش راستی رادیکا هم نمیره
نکته 𝟏:خوب کوک با مامان باباشون میرن نامزدی دختر خاله ی کوک
ا.ت:باشه باشه من خودم مواظب خودم هستم اینقدر نگران نباش
کوک: مواظب بچه باشی بدون اجازه کاری نکن که عصبانی میشم
ا.ت: باشه
_+بریم
کوک: بریم خداحافظ عشقم
ا.ت: بای
کوک: مواظب خودت و بچه باش
ا.ت: باشه
کوک رفت
رادیکا ویو:
الان فرصت خوبیه نقشمو عملی کنم
اره کسی ام تو خونه نیست
راوری: کسی از نقشه ی رادیکا خبر نداشت که میخاست چه بلایی سر ا.ت و بچش بیاره عاقبت ا.ت و بچش چیمیشد
ا.ت ویو:
اهه خسته شدم رفتم یه کاسه پاپ کورن برداشتم و نشستم تلویزیون نگاه کردم
رادیکا ویو:
زود رفتم روغن ریختم رو پله ها تا وقتی ا.ت پایین میاد لیز بخوره
ا.ت ویو:
اههه پاپ کورنم تموم شد از اتاقم رفتم بیرون رو پله ها پا گذاشتم که سر خوردم و افتادم پایین دیدم خون نه
ا.ت: یکی کمکم کنه لطفا«گریه و داد»
راوری: از یه طرف ا.ت داشت جیغ میزد که کمکم کنید ازون طرف رادیکا داشت میخندید
÷اره نقشم عملی شد
ا.ت: ترو خدا بچم سقط شد«گریه»
ا.ت: کمک لطفا«داد و گریه»
راوری: ۵دقیقه ب گذشت ا.ت داشت گریه میکردو داد میزد الان دیگه رادیکا نقشش عملی شده بود و اومد پیش ا.ت
÷چیشده
ا.ت: کمکم کن
÷باشه
شرط:
لایک: ۴۰
کامنت: اجباریه
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
#فیک
𝑷𝒂𝒓𝒕 ➊➑
𝟏ماه بعد
کوک: عزیزم خوب عزیزم مواظب خودت
باش راستی رادیکا هم نمیره
نکته 𝟏:خوب کوک با مامان باباشون میرن نامزدی دختر خاله ی کوک
ا.ت:باشه باشه من خودم مواظب خودم هستم اینقدر نگران نباش
کوک: مواظب بچه باشی بدون اجازه کاری نکن که عصبانی میشم
ا.ت: باشه
_+بریم
کوک: بریم خداحافظ عشقم
ا.ت: بای
کوک: مواظب خودت و بچه باش
ا.ت: باشه
کوک رفت
رادیکا ویو:
الان فرصت خوبیه نقشمو عملی کنم
اره کسی ام تو خونه نیست
راوری: کسی از نقشه ی رادیکا خبر نداشت که میخاست چه بلایی سر ا.ت و بچش بیاره عاقبت ا.ت و بچش چیمیشد
ا.ت ویو:
اهه خسته شدم رفتم یه کاسه پاپ کورن برداشتم و نشستم تلویزیون نگاه کردم
رادیکا ویو:
زود رفتم روغن ریختم رو پله ها تا وقتی ا.ت پایین میاد لیز بخوره
ا.ت ویو:
اههه پاپ کورنم تموم شد از اتاقم رفتم بیرون رو پله ها پا گذاشتم که سر خوردم و افتادم پایین دیدم خون نه
ا.ت: یکی کمکم کنه لطفا«گریه و داد»
راوری: از یه طرف ا.ت داشت جیغ میزد که کمکم کنید ازون طرف رادیکا داشت میخندید
÷اره نقشم عملی شد
ا.ت: ترو خدا بچم سقط شد«گریه»
ا.ت: کمک لطفا«داد و گریه»
راوری: ۵دقیقه ب گذشت ا.ت داشت گریه میکردو داد میزد الان دیگه رادیکا نقشش عملی شده بود و اومد پیش ا.ت
÷چیشده
ا.ت: کمکم کن
÷باشه
شرط:
لایک: ۴۰
کامنت: اجباریه
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
#سناریو
#اسمات
#وانشات
#فیک
۸۹.۲k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.