مروارید عشق پارت ۳۹
گناه دارم به خدا 😂 همون موقع چشماشو باز کرد خندید گائول:تو گناه داری من گناه ندارم زرت زرت باهام قهر میکنی حالا خوبه منم قهر کنم😐😂 من:شما خیلی غلط میکنی قهر کنی تو میتونی سرم داد بزنی بزنیم یا هرچیز دیگه ولی حق اینکه ولم کنی یا باهام قهر کنی رو نداری فهمیدی گائول:تو
از زبون خودم
رفتم روش نشستم رو پاش دستاشو دور کمرم حلقه کرد من:چطور تو قهر کنی من گناه ندارم هان کوک:شما تنبیه میشی اگه قهر کنی 😈 من:ددی بازی در میاری کوک:ددی مثل اینکه بهم نیاز داری نه من:من همیشه بهت نیاز دارم نزدیک صورتش شدم لباشو بوسیدم جدا شدم بدنشو لمس کردم دستمو گرفت کوک:واقعا میخوای بازی کنیم دختره بدجور داری تحریک میکنیا بردم عقب پاشد نشست از همون ور حولم داد تکیه دادم به دسته مبل اومد جلو دستشو رو صورتم گذاشت نزدیک صورتم شد پیشونیشو به پیشونیم چسبوند و دماغشو به دماغم زد رفت عقب به لبام خیر شد انگوشت شصتشو رو لبام کشید منم دوتا دستامو رو شونش گذاشتم لباشو چسبوند رو لبام و لبامو بوسید خیس منم همراهی کردم تند تند لبامو میبوسید و هی کم میکرد لبامو گاز میگرفت سرشو برد عقب رفت سمت بند لباسم بند جلوشو باز کرد بعد بندی که رو شونم بود شونه سمت راستم رو آورد پایین و سرشو برد گردنمو و شونمو میبوسید کوک:آییی خوشمزه چرا انقدر نرمی(انقدر نرم بودم که خودم خبر نداشتم😶😐😂😂😂🤣🤣) شونمو میبوسید میخواست لباسشو دراره که در زدن کوک:چییییی شوخی میکنی داشت خوب پیش میرفتیم من:مزاحم کوک:بزار ردش کنم بره نبندیشا وگرنه جر میدم😐😏 من:دست نمیزنم بیا🤐👐😂 رفت در و باز کرد کوک:مونی جان شما همیشه این دور و برا میچرخی کوک:گائول دستش بنده نمی تونه بیاد بفرمایید یه کار مهمی دارم بعد در و بست اومد تو من:کی بود کوک:پسرخالت من:واا😐 کوک:اوکی بیخیال به کارمون برسیم کجا بودیم آهان لباسم دکمه داشت دکمه هاشو باز کرد زد کنار لباسمو رفت سمت سینه هام سینه هامو بوسید محکم پوزخندی زد قشنگ زل زده بود به بدنم شیکممو بوسید قلقلکم اومد من:آیی قلقلکم میاد😂😂😂😂 کوک:قلقلکت میاد من:آره کوک:من امشب کارت دارم جرت میدم من پاشد جلدی بلندم کرد زیر پامو با کمرمو گرفت بلندم کرد لباشو گذاشت رو لبام بوسید دویید رفت تو اتاق درم با پاش بست پرتم کرد رو تخت اومد روم لباسمو کامل در آورد انداخت اونور لباس خودشم در آورد
از زبون خودم
رفتم روش نشستم رو پاش دستاشو دور کمرم حلقه کرد من:چطور تو قهر کنی من گناه ندارم هان کوک:شما تنبیه میشی اگه قهر کنی 😈 من:ددی بازی در میاری کوک:ددی مثل اینکه بهم نیاز داری نه من:من همیشه بهت نیاز دارم نزدیک صورتش شدم لباشو بوسیدم جدا شدم بدنشو لمس کردم دستمو گرفت کوک:واقعا میخوای بازی کنیم دختره بدجور داری تحریک میکنیا بردم عقب پاشد نشست از همون ور حولم داد تکیه دادم به دسته مبل اومد جلو دستشو رو صورتم گذاشت نزدیک صورتم شد پیشونیشو به پیشونیم چسبوند و دماغشو به دماغم زد رفت عقب به لبام خیر شد انگوشت شصتشو رو لبام کشید منم دوتا دستامو رو شونش گذاشتم لباشو چسبوند رو لبام و لبامو بوسید خیس منم همراهی کردم تند تند لبامو میبوسید و هی کم میکرد لبامو گاز میگرفت سرشو برد عقب رفت سمت بند لباسم بند جلوشو باز کرد بعد بندی که رو شونم بود شونه سمت راستم رو آورد پایین و سرشو برد گردنمو و شونمو میبوسید کوک:آییی خوشمزه چرا انقدر نرمی(انقدر نرم بودم که خودم خبر نداشتم😶😐😂😂😂🤣🤣) شونمو میبوسید میخواست لباسشو دراره که در زدن کوک:چییییی شوخی میکنی داشت خوب پیش میرفتیم من:مزاحم کوک:بزار ردش کنم بره نبندیشا وگرنه جر میدم😐😏 من:دست نمیزنم بیا🤐👐😂 رفت در و باز کرد کوک:مونی جان شما همیشه این دور و برا میچرخی کوک:گائول دستش بنده نمی تونه بیاد بفرمایید یه کار مهمی دارم بعد در و بست اومد تو من:کی بود کوک:پسرخالت من:واا😐 کوک:اوکی بیخیال به کارمون برسیم کجا بودیم آهان لباسم دکمه داشت دکمه هاشو باز کرد زد کنار لباسمو رفت سمت سینه هام سینه هامو بوسید محکم پوزخندی زد قشنگ زل زده بود به بدنم شیکممو بوسید قلقلکم اومد من:آیی قلقلکم میاد😂😂😂😂 کوک:قلقلکت میاد من:آره کوک:من امشب کارت دارم جرت میدم من پاشد جلدی بلندم کرد زیر پامو با کمرمو گرفت بلندم کرد لباشو گذاشت رو لبام بوسید دویید رفت تو اتاق درم با پاش بست پرتم کرد رو تخت اومد روم لباسمو کامل در آورد انداخت اونور لباس خودشم در آورد
۲۰.۷k
۰۱ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.