لبخندهای غمگینت، چشم های بی فروغت و حتی لرزش دست هات رو ه
لبخندهای غمگینت، چشمهای بیفروغت و حتی لرزش دستهات رو هم دوست داشتم. میدونم تمــام اینا ثابت میکرد تو کنار من هم تنهایی و ما نمیتونیم بهم کمک کنیم اما باز هم من، تنهایی که در کنار تو تجربهش میکردم رو دوست داشتم . .
۳.۶k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.