اولین سفر تنهایی🧡🍂p ۹
ویو سومی💙✡
تقریبا سه روز بود که لیا نه زنگ میزد نه چیزی من هر شب با جیمین میرفتیم کل خیابون های سال رو میگشتیم ولی انگار اب شده بود رفته بود زیر زمین این دختر چیکار کرده با خودش سه شبه بخاطرش هیچی نخوردم و گریه میکردم رفتم تو گوشیم یه زره بگردم دیدم دوباره این کوک کثافت و یونای ه*ر*ز*ه استوری گزاشتن «متن استوری:یه روز دیگه عشقمون بیشتر شد🙃🦋»گریم گرفت کوک هیچ وقت با لیا از این کار ها نمیکردن الان یه چیزی یادم اومد نکنه اونجا رفته
سومی:جیمین جیمین (با داد)
جیمین:چی شده
سومی:بدو بریم بار
جیمین:بله بار برای چی
سومی :لیا هر وقت خیلی ناراحته میره بار و چهار روز کلا مست میکنه و حالش بد میشه
جیمین:وات اوکی اوکی بریم
جیمین و سومی رفتن بار و رسیدن
سومی:لیا(با داد)
لیا:اره داشتم میگفتم ....چته (مست)
سومی دست لیا رو محکم گرفت و بردش پرتش کرد تو ماشین
لیا:هویی چی میخوای(مست)
سومی:اشغال نگاه با خودت چیکار کردی
لیا:چی کار کردم میخواست ولم نکنه(مست)
سومی:لیا بس کن من دیگه نمیزارم از پیشم یک میلی متر تکون بخوری
لیا:به ع*ن*م(مست)
[ساعت ۱۰ شب]
لیا:سوممممیییییی
سومی:جانم چه عجب بلاخره از مستی در اومدی
لیا:من اینجا چیکار میکنم
سومی:هیچی فقط این جایی تا.... ولش
لیا:سومی میشه منو نپیچونید من میخوام برم پیش کوک
سومی:لیا اون الان با یکی دیگس مگه یادت نمیاد
لیا:اهان اره یادم اومد میشه بری بیرون میخوام تنها باشم
سومی:اوکی
ویو لیا💜✝
من هنوز با کوک یک ماهم نبودم که بهم خیانت کرد وقتی لیا رفت بیرون پاشدم و چراغ اتاقم رو خاموش کردم تا میتونستم گریه کردم و سریع بدون هیچ سرو صدایی رفتم تو حیاط به سمت در ورودی و خروجی رفتم و با صدای سومی واستادم
سومی:کجا
لیا:هیچ جا میخواستم برم یه خورده بستنی بگیرم
سومی:با این وعض
(عکس لباس لیا رو میزارم )
لیا:اره خب چشه
سومی:راستش رو بگو کلک
لیا:پیش کوک میخوام انتقامم رو بگیرم
سومی:جانم وایسا منم میخوام
(عکس لباس سومی هم میزارم)
سومی و لیا راه افتادن سمت خونه ی کوک
لیا:درو وا کن اقایی که اسمش رو گزاشته بود دوست پسر من (خیلی بلند)
سومی:لیا اروم تر
لیا:چجوری اروم باشم
که یهو یونا در رو وا کرد
لیا:دختره ی ه*ر*ز*ه این تو بودی که رابطه ی (دوست دختر/دوست پسر) منو کوک رو به هم زدی (با گریه)
کوک:لیا حرف دهنت رو بفهم
لیا:چیه داری ازش طرفداری میکنی تا دیروز که من عشقت بودم چی شد نظرت عوض شد(با گریه)
کوک:ببین من نظرم هنوز سر جاشه
ادامه دارد.....
اسکی ممنوع ❌
اسلاید دو لباس لیا🖤💗
اسلاید سه لباس سومی🖤💛
تقریبا سه روز بود که لیا نه زنگ میزد نه چیزی من هر شب با جیمین میرفتیم کل خیابون های سال رو میگشتیم ولی انگار اب شده بود رفته بود زیر زمین این دختر چیکار کرده با خودش سه شبه بخاطرش هیچی نخوردم و گریه میکردم رفتم تو گوشیم یه زره بگردم دیدم دوباره این کوک کثافت و یونای ه*ر*ز*ه استوری گزاشتن «متن استوری:یه روز دیگه عشقمون بیشتر شد🙃🦋»گریم گرفت کوک هیچ وقت با لیا از این کار ها نمیکردن الان یه چیزی یادم اومد نکنه اونجا رفته
سومی:جیمین جیمین (با داد)
جیمین:چی شده
سومی:بدو بریم بار
جیمین:بله بار برای چی
سومی :لیا هر وقت خیلی ناراحته میره بار و چهار روز کلا مست میکنه و حالش بد میشه
جیمین:وات اوکی اوکی بریم
جیمین و سومی رفتن بار و رسیدن
سومی:لیا(با داد)
لیا:اره داشتم میگفتم ....چته (مست)
سومی دست لیا رو محکم گرفت و بردش پرتش کرد تو ماشین
لیا:هویی چی میخوای(مست)
سومی:اشغال نگاه با خودت چیکار کردی
لیا:چی کار کردم میخواست ولم نکنه(مست)
سومی:لیا بس کن من دیگه نمیزارم از پیشم یک میلی متر تکون بخوری
لیا:به ع*ن*م(مست)
[ساعت ۱۰ شب]
لیا:سوممممیییییی
سومی:جانم چه عجب بلاخره از مستی در اومدی
لیا:من اینجا چیکار میکنم
سومی:هیچی فقط این جایی تا.... ولش
لیا:سومی میشه منو نپیچونید من میخوام برم پیش کوک
سومی:لیا اون الان با یکی دیگس مگه یادت نمیاد
لیا:اهان اره یادم اومد میشه بری بیرون میخوام تنها باشم
سومی:اوکی
ویو لیا💜✝
من هنوز با کوک یک ماهم نبودم که بهم خیانت کرد وقتی لیا رفت بیرون پاشدم و چراغ اتاقم رو خاموش کردم تا میتونستم گریه کردم و سریع بدون هیچ سرو صدایی رفتم تو حیاط به سمت در ورودی و خروجی رفتم و با صدای سومی واستادم
سومی:کجا
لیا:هیچ جا میخواستم برم یه خورده بستنی بگیرم
سومی:با این وعض
(عکس لباس لیا رو میزارم )
لیا:اره خب چشه
سومی:راستش رو بگو کلک
لیا:پیش کوک میخوام انتقامم رو بگیرم
سومی:جانم وایسا منم میخوام
(عکس لباس سومی هم میزارم)
سومی و لیا راه افتادن سمت خونه ی کوک
لیا:درو وا کن اقایی که اسمش رو گزاشته بود دوست پسر من (خیلی بلند)
سومی:لیا اروم تر
لیا:چجوری اروم باشم
که یهو یونا در رو وا کرد
لیا:دختره ی ه*ر*ز*ه این تو بودی که رابطه ی (دوست دختر/دوست پسر) منو کوک رو به هم زدی (با گریه)
کوک:لیا حرف دهنت رو بفهم
لیا:چیه داری ازش طرفداری میکنی تا دیروز که من عشقت بودم چی شد نظرت عوض شد(با گریه)
کوک:ببین من نظرم هنوز سر جاشه
ادامه دارد.....
اسکی ممنوع ❌
اسلاید دو لباس لیا🖤💗
اسلاید سه لباس سومی🖤💛
۷.۰k
۰۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.