پارت 7
ویو کوک
ما رسیدیم خونه ولی هلن پیداش نی چطور به همه اعضا گفتم
جین: خودش میاد گوشیش همراشه چیزی بشه زنگ میزنه
یه دعفه صدای زنگ گوشی هلن اومد تو جیب من بود انگار لیسا زنگ زده جواب دادم
کوک: الو
لیسا: الو شما؟
کوک: من جونگ کوک هستم میشناسی؟
لیسا: اره هلن کو؟ میشه لطفا گثشی بهش بدی؟
کوک: اون نیست
لیسا: چی شده؟
کوک تعریف میکنه(ایم گشاد)
|لیسا: الان ما میایم
جمع میشن جلو خونه بی تی اس جمع شدن
نامی: برای پیدا کردن هلن گروه گروه میشیم
ته کوک شما با هم لیسا جنی شما با هم رزی جیمین با هم(بچه ها شیپ نمیکنم اینا دوست معمولی هستن برای پیدا کردن هلن دسته دسته شدن) جیسو شوگا با هم جیهوپ جین من هم با هم بریم بگردیم
ویو هلن
حاجی جدا انگار دارم گم میشم حس خوبی ندارم همه جا تاریکه گوشی هم ندارم صبر کن اون کیه؟ یه مرد سر تا پا مشکیه نکنه کوکه لباسش به لباس کوک میخوره ها رفتم نزدیکش ولی انگار میره عقب دوییدم سمتش چرا نمیرسم خداااا خسته شدم دیگه بسمه سرمو اوردم بالا که داد بزنم دیدم اون مرده نیس کجا رفت؟ ولش داد زدم گفتم: من هلنمممممم گم شدم یکی از پشت بغلم کرد جیغ کشیدم گه گفت: اسکل لیسا رو میشناسی؟ لیسا بود بغلش کردم گوشیشو در اورد به رزی زنگ زد جیمین خم به همه گفت منو بردن خونه
جین: تو چطور گم شدی؟
هلن: نمیدونم داشتم راه میرفتم نوشیدنی میخورم چشمام بسته بود دیگه همین طور گم شدم دیگه
کوک: دختر خدا نکشتت بیا گوشیت
هلن: مرسی از شما هم مرسی(رو به بلک پینک)
جنی: خواهش نینی کوچولو
هلن: اوفففف
نامجون: خب دیگه بریم خونه هامون
خداحافظی کردن و رفتن خوابیدن
ما رسیدیم خونه ولی هلن پیداش نی چطور به همه اعضا گفتم
جین: خودش میاد گوشیش همراشه چیزی بشه زنگ میزنه
یه دعفه صدای زنگ گوشی هلن اومد تو جیب من بود انگار لیسا زنگ زده جواب دادم
کوک: الو
لیسا: الو شما؟
کوک: من جونگ کوک هستم میشناسی؟
لیسا: اره هلن کو؟ میشه لطفا گثشی بهش بدی؟
کوک: اون نیست
لیسا: چی شده؟
کوک تعریف میکنه(ایم گشاد)
|لیسا: الان ما میایم
جمع میشن جلو خونه بی تی اس جمع شدن
نامی: برای پیدا کردن هلن گروه گروه میشیم
ته کوک شما با هم لیسا جنی شما با هم رزی جیمین با هم(بچه ها شیپ نمیکنم اینا دوست معمولی هستن برای پیدا کردن هلن دسته دسته شدن) جیسو شوگا با هم جیهوپ جین من هم با هم بریم بگردیم
ویو هلن
حاجی جدا انگار دارم گم میشم حس خوبی ندارم همه جا تاریکه گوشی هم ندارم صبر کن اون کیه؟ یه مرد سر تا پا مشکیه نکنه کوکه لباسش به لباس کوک میخوره ها رفتم نزدیکش ولی انگار میره عقب دوییدم سمتش چرا نمیرسم خداااا خسته شدم دیگه بسمه سرمو اوردم بالا که داد بزنم دیدم اون مرده نیس کجا رفت؟ ولش داد زدم گفتم: من هلنمممممم گم شدم یکی از پشت بغلم کرد جیغ کشیدم گه گفت: اسکل لیسا رو میشناسی؟ لیسا بود بغلش کردم گوشیشو در اورد به رزی زنگ زد جیمین خم به همه گفت منو بردن خونه
جین: تو چطور گم شدی؟
هلن: نمیدونم داشتم راه میرفتم نوشیدنی میخورم چشمام بسته بود دیگه همین طور گم شدم دیگه
کوک: دختر خدا نکشتت بیا گوشیت
هلن: مرسی از شما هم مرسی(رو به بلک پینک)
جنی: خواهش نینی کوچولو
هلن: اوفففف
نامجون: خب دیگه بریم خونه هامون
خداحافظی کردن و رفتن خوابیدن
۴.۱k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.