p10
یونگی ویو
احساس میکنم خر وقت اتو میبینم قلبم تند میزنه و با اینکه خیلی رو مخ ادم میره تنها جایی که استرس ندارم... عصبانی نیستم، و احساس ارامش دارم پیش اته... شاید عاشقشم؟ اره شاید واقعا عاشقشم... اما من دشمن برادرشم و صد در صد اون ازم خوشش نمیاد(انقدر مطمئن نباش پسرم
ات ویو *
خیلی خسته بودم و گشنم بود
ات: من شیر کاکائو میخام
رفتم پیش درو هر چی میتونستم به در لگد زدمو داد و بیداد کردم
ات: هووی... این درو باز کنین...گشنمه... شوگاااا... جیهوووپ... کسی تو این خونه ی لعنتی نیییست؟... این در فاکی رو باز کنییین
یه دفعه پامو بردم لگد بزنم به در که در باز شد پام خورد اونجای یونگی
ات: اوه، شت
شوگا: ااخ... خفت میکنم، جرت میدم،با دستای خودم خاکت میکنم
ات: بب.. ببخشید.... قراره به فاخ برم
شوگا: پس فکر کردی به این راحتی ازت میگذرم؟(داد)
جیهوپ: شوگا چیشدههه(بلند)
ات: جیهوپ بیا نجاتم بدهههه(بلند)
نامجون: صدای کیه؟
جیهوپ: خواهر جیمین
جین: مگه جیمین خواهر داره؟
ات: یهخواهر داره عین گل
شوگا: حالا قراره گلش پر پر شه
ات: جان من ببخش از قصد نکردم
شوگا:نگاه عصبی و پر از خشم
ات: جیهوووپ... بیا نجاتم بده وگرنه میکشتمم(بلند)
جین: چرا تو رو صدا میزنه؟
جیهوپ: چون به قول خودش امیدشم... اوومدمم(بلند)
هنوز جیهوپ نیومده بود که شوگا از ارنج گرفتم برد تو یه اتاق و درو قفل کرد (چند نفر درخواست دادن اما من اسمات نمینوییسممم)
ات: می... میخوای چیکارم کنی؟
اومد سمتم و من میرفتم عقب که یدفعه خوردم به دیوار و اون منو بین دستاش زندانی کرد
ات: یو... یونگی من...
نزاشت حرفمو تموم کنم و لباشو کوبوند رو لبام و بعد چند مین با کم اوردن نفس ازم جدا شد... تو شک کامل بودم که
شوگا: ات... من.. دوستت دارم
ات: خب... راستش منم... دوستت دارم
و گردنشو گرفتمو ایندعه خودم بوسیدمش
جیهوپ ویو *
شوگا اتو برد تو اتاق و درو قفل کرد
.
.
.
یمدته گذشته اما هنوز بیرون نیومدن، یعنی داره چیکارش میکنهه؟
جین: میگم چرا بیرون نمیاد... نکنه داره میکنتش؟
جیهوپ: هووی اون همچین ادمی نیست
نامجون: اره درسته
ات ویو *
شوگا گفت دوستم داره... وویی باورم نمیشه... اما حالا جیمینو چیکار کنم؟ چجوری بهش بگم؟
ات: میگم... شوگا
شوگا: جانم
ات: چجوری به جیمین بگم؟
شوگا: خودم بهش میگم
ات:لبخند
شوگا: بیا بریم بیرون
ات: باشه
شوگا:(خنده
ات: به چی میخندی؟
شوگا: دیگه زیاد حرف نمیزنی
ات: خب منکه گفتم وقتی احساس میکنم قراره بلایی سرم بیاد زیاد حرف میزنم.... اما اگه بخوای زیاد برات حرف میزنم
شوگا:(خنده) پس حرف بزن... اما الان بریم
ات: چشم پیشی... الان میتونم بگم پیشی؟
شوگا: لبخند) فکر کنم بتونی
رفتیم بیرون که شوگا دستمو گرفت
جیهوپ: ش... شما چرا... اوووو
شوگا: اوو و درد
جین: چیشده؟ عه مبارکه
نامجون: شوگا من منتظر بچتونم هاا
ات (از خجالت سرخ شده) ععععع
شوگا:(خنده) چیه چرا قرمز شدی؟
ات: من قرمز نشدم
همه: شدی
ادامه دارد
شرط نداره
احساس میکنم خر وقت اتو میبینم قلبم تند میزنه و با اینکه خیلی رو مخ ادم میره تنها جایی که استرس ندارم... عصبانی نیستم، و احساس ارامش دارم پیش اته... شاید عاشقشم؟ اره شاید واقعا عاشقشم... اما من دشمن برادرشم و صد در صد اون ازم خوشش نمیاد(انقدر مطمئن نباش پسرم
ات ویو *
خیلی خسته بودم و گشنم بود
ات: من شیر کاکائو میخام
رفتم پیش درو هر چی میتونستم به در لگد زدمو داد و بیداد کردم
ات: هووی... این درو باز کنین...گشنمه... شوگاااا... جیهوووپ... کسی تو این خونه ی لعنتی نیییست؟... این در فاکی رو باز کنییین
یه دفعه پامو بردم لگد بزنم به در که در باز شد پام خورد اونجای یونگی
ات: اوه، شت
شوگا: ااخ... خفت میکنم، جرت میدم،با دستای خودم خاکت میکنم
ات: بب.. ببخشید.... قراره به فاخ برم
شوگا: پس فکر کردی به این راحتی ازت میگذرم؟(داد)
جیهوپ: شوگا چیشدههه(بلند)
ات: جیهوپ بیا نجاتم بدهههه(بلند)
نامجون: صدای کیه؟
جیهوپ: خواهر جیمین
جین: مگه جیمین خواهر داره؟
ات: یهخواهر داره عین گل
شوگا: حالا قراره گلش پر پر شه
ات: جان من ببخش از قصد نکردم
شوگا:نگاه عصبی و پر از خشم
ات: جیهوووپ... بیا نجاتم بده وگرنه میکشتمم(بلند)
جین: چرا تو رو صدا میزنه؟
جیهوپ: چون به قول خودش امیدشم... اوومدمم(بلند)
هنوز جیهوپ نیومده بود که شوگا از ارنج گرفتم برد تو یه اتاق و درو قفل کرد (چند نفر درخواست دادن اما من اسمات نمینوییسممم)
ات: می... میخوای چیکارم کنی؟
اومد سمتم و من میرفتم عقب که یدفعه خوردم به دیوار و اون منو بین دستاش زندانی کرد
ات: یو... یونگی من...
نزاشت حرفمو تموم کنم و لباشو کوبوند رو لبام و بعد چند مین با کم اوردن نفس ازم جدا شد... تو شک کامل بودم که
شوگا: ات... من.. دوستت دارم
ات: خب... راستش منم... دوستت دارم
و گردنشو گرفتمو ایندعه خودم بوسیدمش
جیهوپ ویو *
شوگا اتو برد تو اتاق و درو قفل کرد
.
.
.
یمدته گذشته اما هنوز بیرون نیومدن، یعنی داره چیکارش میکنهه؟
جین: میگم چرا بیرون نمیاد... نکنه داره میکنتش؟
جیهوپ: هووی اون همچین ادمی نیست
نامجون: اره درسته
ات ویو *
شوگا گفت دوستم داره... وویی باورم نمیشه... اما حالا جیمینو چیکار کنم؟ چجوری بهش بگم؟
ات: میگم... شوگا
شوگا: جانم
ات: چجوری به جیمین بگم؟
شوگا: خودم بهش میگم
ات:لبخند
شوگا: بیا بریم بیرون
ات: باشه
شوگا:(خنده
ات: به چی میخندی؟
شوگا: دیگه زیاد حرف نمیزنی
ات: خب منکه گفتم وقتی احساس میکنم قراره بلایی سرم بیاد زیاد حرف میزنم.... اما اگه بخوای زیاد برات حرف میزنم
شوگا:(خنده) پس حرف بزن... اما الان بریم
ات: چشم پیشی... الان میتونم بگم پیشی؟
شوگا: لبخند) فکر کنم بتونی
رفتیم بیرون که شوگا دستمو گرفت
جیهوپ: ش... شما چرا... اوووو
شوگا: اوو و درد
جین: چیشده؟ عه مبارکه
نامجون: شوگا من منتظر بچتونم هاا
ات (از خجالت سرخ شده) ععععع
شوگا:(خنده) چیه چرا قرمز شدی؟
ات: من قرمز نشدم
همه: شدی
ادامه دارد
شرط نداره
۱۸.۵k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.