جوگندمی
هوای خانه چه دلگیر میشود گاهی
از این زمانه دلم سیر میشود گاهی
عقاب تیز پر دشتهای استغنا
اسیر پنجهی تقدیر میشود گاهی
صدای زمزمهی عاشقانه آزادی
فغان و ناله ی شبگیر میشود گاهی
نگاهِ مردم بیگانه در دل غربت
به چَشمِ خسته ی من تیر میشود گاهی
مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی
بگو اگر چه به جایی نمیرسد فریاد
کلام حق، دمِ شمشیر میشود گاهی
بگیر دست مرا آشنای درد بگیر
مگو چنین و چنان، دیر می شود گاهی
به سوی خویش مرا میکشد چه خون و چه خاک
محبّت است که زنجیر میشود گاهی
از این زمانه دلم سیر میشود گاهی
عقاب تیز پر دشتهای استغنا
اسیر پنجهی تقدیر میشود گاهی
صدای زمزمهی عاشقانه آزادی
فغان و ناله ی شبگیر میشود گاهی
نگاهِ مردم بیگانه در دل غربت
به چَشمِ خسته ی من تیر میشود گاهی
مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثه ای پیر میشود گاهی
بگو اگر چه به جایی نمیرسد فریاد
کلام حق، دمِ شمشیر میشود گاهی
بگیر دست مرا آشنای درد بگیر
مگو چنین و چنان، دیر می شود گاهی
به سوی خویش مرا میکشد چه خون و چه خاک
محبّت است که زنجیر میشود گاهی
۱۵.۱k
۱۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.