وقتی دکتر بود و تو خدمتکارش
&کوچولو ازم میترسی
+ت ت کی هستی
&اشنام
÷قربان اون همون دختره خوشگله..
اومد جلو
&پس تویی..
+من من نمیشناسمت
&حالا باید منو بشناسی
لپشو کشید و یک بوسه ای زد
(مرده کراشه عکسشو میزارم)
ا.ت بوسشو با شونش پاک کرد و
خواست با لگد بزنه به مرده اما
موفق امیز نبود
&کوچولو میخوای منو بزنی
به این زودی ها
از دستم در نمیری(نیشخند)
+چرا ولم نمیکنی
&ولت کنم اخه از زیباییت مگه دلبکنم..؟
+بزار برمم
&گفتم نه یبار به حرفم گوش
بده وگرنه بد میبینی
+مم م باشه
&دستشو باز کنید اما پاهاشو
نه میدونیین ممکنه فرار کنه
÷چشم قربان
&افرین برو واسه هردومون
غذا بیار برا خودتم بگیر
÷چشم
&بجنب
&چچ چشم
رفت بیرون..
&خب رفت بیرون حالا
ابنجا جز من و تو هیچکس
دیگع ای نیس
+چیکار میخوای کنی(ترس)
&باید بهم حال بدی..(نیشخند)
+نه نه توروخدا
&نه دیگع اینجوری نمیشه
داشت دکمه های کتشو باز میکرد
+با باشه بعد غذا
&افرین دختر خوب بعد غذا
تک تک
&بعله..؟
÷قربان غذاتون
&باشه
*گرفتن غذا
&برو
÷باش
در رو بست
و غذا رو اورد سمت ا.ت
&بگیر
+نمیخوام
&یکبار میگم وگرنه..
+ب با باش
&افرین
ا. ت با استرس غذا رو میخورد
که انگار نگاه های سنگی روی خودش حس میکرد نگا کرد
و دید داره بهش نگا میکنه
+چچیزی میخوایین.؟
&منتظرم غذات تموم شه
ا.ت بخاطر حرفش غذا تو گلوس موند
و داشت خفه میشد..
&اووه واستا کمکت کنم
*رفت اروم کمر ا.ت و گرفت
و ضربه زد
&درد اومد چیشده ارم میترسی..؟
+ن
&پس چذا غذات گیر کرد
(خب ب ت چ/:)
+هیچی
&میدونم ترسیدی کاری ندارم
گفتم فق یکم بهم حال بدی..
+ت ت کی هستی
&اشنام
÷قربان اون همون دختره خوشگله..
اومد جلو
&پس تویی..
+من من نمیشناسمت
&حالا باید منو بشناسی
لپشو کشید و یک بوسه ای زد
(مرده کراشه عکسشو میزارم)
ا.ت بوسشو با شونش پاک کرد و
خواست با لگد بزنه به مرده اما
موفق امیز نبود
&کوچولو میخوای منو بزنی
به این زودی ها
از دستم در نمیری(نیشخند)
+چرا ولم نمیکنی
&ولت کنم اخه از زیباییت مگه دلبکنم..؟
+بزار برمم
&گفتم نه یبار به حرفم گوش
بده وگرنه بد میبینی
+مم م باشه
&دستشو باز کنید اما پاهاشو
نه میدونیین ممکنه فرار کنه
÷چشم قربان
&افرین برو واسه هردومون
غذا بیار برا خودتم بگیر
÷چشم
&بجنب
&چچ چشم
رفت بیرون..
&خب رفت بیرون حالا
ابنجا جز من و تو هیچکس
دیگع ای نیس
+چیکار میخوای کنی(ترس)
&باید بهم حال بدی..(نیشخند)
+نه نه توروخدا
&نه دیگع اینجوری نمیشه
داشت دکمه های کتشو باز میکرد
+با باشه بعد غذا
&افرین دختر خوب بعد غذا
تک تک
&بعله..؟
÷قربان غذاتون
&باشه
*گرفتن غذا
&برو
÷باش
در رو بست
و غذا رو اورد سمت ا.ت
&بگیر
+نمیخوام
&یکبار میگم وگرنه..
+ب با باش
&افرین
ا. ت با استرس غذا رو میخورد
که انگار نگاه های سنگی روی خودش حس میکرد نگا کرد
و دید داره بهش نگا میکنه
+چچیزی میخوایین.؟
&منتظرم غذات تموم شه
ا.ت بخاطر حرفش غذا تو گلوس موند
و داشت خفه میشد..
&اووه واستا کمکت کنم
*رفت اروم کمر ا.ت و گرفت
و ضربه زد
&درد اومد چیشده ارم میترسی..؟
+ن
&پس چذا غذات گیر کرد
(خب ب ت چ/:)
+هیچی
&میدونم ترسیدی کاری ندارم
گفتم فق یکم بهم حال بدی..
۶.۵k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.