مافیای مغرور من
⛓️🩸مافیای مغرور من🩸⛓️
⛓️🩸پارت 1🩸⛓️
سلاام من جیا هستم ااااام فکر کنم ادمین منو به شما معرفی کرده بله همون طور که میدونید زندگیم خیلی سخته 🥲 واییییییییییی کارم دیر شد باید برم بار سریع لباسامو پوشید رفتم سره کار یا همون بار وقتی وارد شدم بوی ال.کل و سیگار اومد ولی من عادت کرده بودم پس رفتم تو اتاق لباس کارم که خیلی باز بود رو پوشیدم آرایش ملایمی کردم رفتم تا نوشیدنی آماده کنم که صدای رئیس اومد که رئیس:جیا دیر کردی برای تنبیه باید تا سه شب اینجا باشی
(با صدای بلند)منم با اخم خواستم چیزی بهش بگم که یکدفعه یاد زندگیم و اینکه به این کار احتیاج دارم افتادم نفس عمیق کشیدم و گفتم جیا:چشم . رئیس :خوبه به کارت برس هر.زه خیلی ناراحت شدم که اینو گفت به روی خودم نیوردم به کارم رسیدم رفتم پیش رویا داشت پذیرایی میکرد رویا :سلام خوبی 😊 جیا : ارع خوبم تو چطوری رویا: منم خوبم امروز دیر کردی رئیس چیزی نگفت !؟ جیا:چراگفت باید تا سه شب کار کنم رویا : یعنی چی اون مرتیکه نمیدونه کار تو اینجا خیلی خطرناکه معلوم نیست تنهایی اینجا چه اتفاقی برات میفته
جیا: میدونم خطرناکه ولی مجبورم رویا:هعی میخوای پیشت بمونم جیا: نه لازم نی خودم سریع کارارو انجام میدم میام رویا : باش
(ویو جیا)
ساعت ۱ بود رویا رفته بود کلی مرد اینجا بودن حس تنهایی داشتم به مردای مست نگاه کردم یلحظه ترسیدم نگاه های زیادی رو خودم حس میکردم رفتم تو اتاقای طبقه بالا تا تمیز کنم که ی پسر اومد تو علامته پسره (÷) ÷چطوری خوشگله بیا یزره حال کنیم )سریع خواستم برم بیرون کا منو چسبوند به دیوار میخواست منو ببوسه من جیغ میزدم که یهو در باز شد ی پسر دیگه اومد تو.... ادامه دارد
لطفا حمایت کنید♥️
⛓️🩸پارت 1🩸⛓️
سلاام من جیا هستم ااااام فکر کنم ادمین منو به شما معرفی کرده بله همون طور که میدونید زندگیم خیلی سخته 🥲 واییییییییییی کارم دیر شد باید برم بار سریع لباسامو پوشید رفتم سره کار یا همون بار وقتی وارد شدم بوی ال.کل و سیگار اومد ولی من عادت کرده بودم پس رفتم تو اتاق لباس کارم که خیلی باز بود رو پوشیدم آرایش ملایمی کردم رفتم تا نوشیدنی آماده کنم که صدای رئیس اومد که رئیس:جیا دیر کردی برای تنبیه باید تا سه شب اینجا باشی
(با صدای بلند)منم با اخم خواستم چیزی بهش بگم که یکدفعه یاد زندگیم و اینکه به این کار احتیاج دارم افتادم نفس عمیق کشیدم و گفتم جیا:چشم . رئیس :خوبه به کارت برس هر.زه خیلی ناراحت شدم که اینو گفت به روی خودم نیوردم به کارم رسیدم رفتم پیش رویا داشت پذیرایی میکرد رویا :سلام خوبی 😊 جیا : ارع خوبم تو چطوری رویا: منم خوبم امروز دیر کردی رئیس چیزی نگفت !؟ جیا:چراگفت باید تا سه شب کار کنم رویا : یعنی چی اون مرتیکه نمیدونه کار تو اینجا خیلی خطرناکه معلوم نیست تنهایی اینجا چه اتفاقی برات میفته
جیا: میدونم خطرناکه ولی مجبورم رویا:هعی میخوای پیشت بمونم جیا: نه لازم نی خودم سریع کارارو انجام میدم میام رویا : باش
(ویو جیا)
ساعت ۱ بود رویا رفته بود کلی مرد اینجا بودن حس تنهایی داشتم به مردای مست نگاه کردم یلحظه ترسیدم نگاه های زیادی رو خودم حس میکردم رفتم تو اتاقای طبقه بالا تا تمیز کنم که ی پسر اومد تو علامته پسره (÷) ÷چطوری خوشگله بیا یزره حال کنیم )سریع خواستم برم بیرون کا منو چسبوند به دیوار میخواست منو ببوسه من جیغ میزدم که یهو در باز شد ی پسر دیگه اومد تو.... ادامه دارد
لطفا حمایت کنید♥️
۱۵.۰k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.