پدر...
پدر...
پدر جان مرا ببخش
مرا ببخش که هرگز برای نبودت جلوی دیگران اشک نریختم تا ضعف دخترِ مغرور و حاضرجوابت! را نبینند...
مرا ببخش که دلتنگی هایم را پنهان کردم تا مادرِ دلشکسته را دلشکسته تر نبینم...
مرا ببخش که خود را صبح تا شب سرگرمِ کتاب و موسیقی کردم تا دلِ برادران را دلخون تر نبینم...
آآآآآآآآه پدر....
اکنون این منم....
دختری لبریز از بغض و اشک....
با قلبی آکنده از درد...
به دور از آدمیان...
با "یادت" خلوت کرده ام...
پدر جان مرا ببخش
مرا ببخش که هرگز برای نبودت جلوی دیگران اشک نریختم تا ضعف دخترِ مغرور و حاضرجوابت! را نبینند...
مرا ببخش که دلتنگی هایم را پنهان کردم تا مادرِ دلشکسته را دلشکسته تر نبینم...
مرا ببخش که خود را صبح تا شب سرگرمِ کتاب و موسیقی کردم تا دلِ برادران را دلخون تر نبینم...
آآآآآآآآه پدر....
اکنون این منم....
دختری لبریز از بغض و اشک....
با قلبی آکنده از درد...
به دور از آدمیان...
با "یادت" خلوت کرده ام...
۴.۵k
۲۲ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.