تک پارتی از والت درخاستی
ساعت۷:۳۰ دقیقه صبح مکان بی سی سول از زبان ا/ت
(فصل ۳)
نزدیکای ساعت ۷:۳۰ با صدای شاسا از خواب بیدار شدم
شاسا: ا/ت، ا/ت بلند شو برای تمرین های اول صبح
به موقه نمیرسیم ها
ا/ت:
باشه باشه بلند شدم
بلند شدم و رفتن دست صورتم را شستم و در آخر لباس خوابم را عوض کردم و لباس مخصوص تمریناتمو پوشیدم
روبروی آینه وایسادم و با خودم صحبت میکردم
ا/ت:
خیلی خوب این دومین هفتهای که به عنوان یه بازیکن سال اولی توی بی سی سول فعالیت میکنم
من باید سختتر از قبل تلاش کنم تا باعث سربلندی تیمم بشم
با اینکه فقط دو هفته است گذشته من و شاسا خیلی خوب با هم صمیمی شدیم
اون تو همه چی هوامو داره
توی تمرینات کمکم میکنه تا بتونم باعث سربلندی تیم شم پس منم نباید کم بزارم باید تمام تلاشمو بکنم
غرق در افکارم بودم که رشته افکارم با صدای بلند کیت پاره شد
کیت: بچهها بچهها والت از سفرش برگشته فرفرهشو ارتقا داده
وقتی کیت این خبرو بهم داد دیگه توی پوست خودم نگنجیدم و سریع از اتاق زدم بیرون که برم فرفره جدید والت رو ببینم
خیلی
خیلی ذوق داشتم یعنی فرفره جدیدش چه شکلیه
احتمال زیاد واز الان داخل سالن تمرینه و داره با بچهها احوالپرسی میکنه پس سریعتر برم اونجا
با تمام سرعت به سمت سالن تمرین حرکت کردم
وقتی رسیدم سالن تمرین همه بچهها یه گوشه جمع شده بودند و دور یه چیزی حلقه زده بودند احتمالاً اون والت بوده داشتن فرفرهشو نگاه میکردن
از دور به جمعیت خیره شده بودم که یه دفعه والت با صدای بلند گفت:او ا/ت سلام بیا انجا دوست داری فرفرم رو نگاه کنی
وقتی والت این حرفو زد سریعتر به طرفشون
حرکت کردم.حرکت کردم
وقتی رسیدم اونجا والت فرفرهشو داد دستم
والت گفت: این فرفره توربوی منه
ا/ت:
چی پس فرفره توربو این شکلیه خیلی باحاله
دستمو دراز کردم تا فرفره والتو بهش پس بدم
والت لبخند زد و گفت :قشنگ مگه نه قرامنو والتریک
بترکونیم
از زبان آ/ت
چرا اینجوری شدم این چه حسیه
انگار دست خودم نیست بدنم داره میلرزه
نمیتونم بدنمو تکون بدم انگار فریز شدم
قلبم به تالپ تلوپ افتاده نمیتونم خودمو
کنترول کنم
چرا اینجوریه تازگیا وقتی با والت صحبت میکنم اینجوری میشم
وای خدایا سرم گیج میره یعنی داری میگی عاشق والت شدم ؟
نه بابا مزخرف نگو منو چه به این کارا
فعلاً تنها چیزی که باید روش تمرکز کنم قویتر شدنه
ولی الان تنها کاری که باید بکنم اینه که از اینجا دور شم و برم تمرین کنم
از سالن تمرین خارج شدم و به طرف جنگل حرکت کردم
من و فیری معمولاً اونجا با همدیگه تمرین میکنیم
(نکته ا/ت دختر خاله فیری هست و از بچه گی باهم دوست هستن)
خوب فیری همیشه توی همه چی از من بهتر
(فصل ۳)
نزدیکای ساعت ۷:۳۰ با صدای شاسا از خواب بیدار شدم
شاسا: ا/ت، ا/ت بلند شو برای تمرین های اول صبح
به موقه نمیرسیم ها
ا/ت:
باشه باشه بلند شدم
بلند شدم و رفتن دست صورتم را شستم و در آخر لباس خوابم را عوض کردم و لباس مخصوص تمریناتمو پوشیدم
روبروی آینه وایسادم و با خودم صحبت میکردم
ا/ت:
خیلی خوب این دومین هفتهای که به عنوان یه بازیکن سال اولی توی بی سی سول فعالیت میکنم
من باید سختتر از قبل تلاش کنم تا باعث سربلندی تیمم بشم
با اینکه فقط دو هفته است گذشته من و شاسا خیلی خوب با هم صمیمی شدیم
اون تو همه چی هوامو داره
توی تمرینات کمکم میکنه تا بتونم باعث سربلندی تیم شم پس منم نباید کم بزارم باید تمام تلاشمو بکنم
غرق در افکارم بودم که رشته افکارم با صدای بلند کیت پاره شد
کیت: بچهها بچهها والت از سفرش برگشته فرفرهشو ارتقا داده
وقتی کیت این خبرو بهم داد دیگه توی پوست خودم نگنجیدم و سریع از اتاق زدم بیرون که برم فرفره جدید والت رو ببینم
خیلی
خیلی ذوق داشتم یعنی فرفره جدیدش چه شکلیه
احتمال زیاد واز الان داخل سالن تمرینه و داره با بچهها احوالپرسی میکنه پس سریعتر برم اونجا
با تمام سرعت به سمت سالن تمرین حرکت کردم
وقتی رسیدم سالن تمرین همه بچهها یه گوشه جمع شده بودند و دور یه چیزی حلقه زده بودند احتمالاً اون والت بوده داشتن فرفرهشو نگاه میکردن
از دور به جمعیت خیره شده بودم که یه دفعه والت با صدای بلند گفت:او ا/ت سلام بیا انجا دوست داری فرفرم رو نگاه کنی
وقتی والت این حرفو زد سریعتر به طرفشون
حرکت کردم.حرکت کردم
وقتی رسیدم اونجا والت فرفرهشو داد دستم
والت گفت: این فرفره توربوی منه
ا/ت:
چی پس فرفره توربو این شکلیه خیلی باحاله
دستمو دراز کردم تا فرفره والتو بهش پس بدم
والت لبخند زد و گفت :قشنگ مگه نه قرامنو والتریک
بترکونیم
از زبان آ/ت
چرا اینجوری شدم این چه حسیه
انگار دست خودم نیست بدنم داره میلرزه
نمیتونم بدنمو تکون بدم انگار فریز شدم
قلبم به تالپ تلوپ افتاده نمیتونم خودمو
کنترول کنم
چرا اینجوریه تازگیا وقتی با والت صحبت میکنم اینجوری میشم
وای خدایا سرم گیج میره یعنی داری میگی عاشق والت شدم ؟
نه بابا مزخرف نگو منو چه به این کارا
فعلاً تنها چیزی که باید روش تمرکز کنم قویتر شدنه
ولی الان تنها کاری که باید بکنم اینه که از اینجا دور شم و برم تمرین کنم
از سالن تمرین خارج شدم و به طرف جنگل حرکت کردم
من و فیری معمولاً اونجا با همدیگه تمرین میکنیم
(نکته ا/ت دختر خاله فیری هست و از بچه گی باهم دوست هستن)
خوب فیری همیشه توی همه چی از من بهتر
۲.۶k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.