ادامه...
د:چ.چی؟
تهیونگ لبخندی زد...
ت: دایون من ازموقعی که دیدمت عاشقت شدم مال من میشی؟
دایون براش مانند خواب بود..میخواست بال دربیاره و پرواز کنه...خودشو تو بغل تهیونگ انداخت...
ت: مثل اینکه جواب بله اس..
تهیونگ با خیس شدن شونه اش فهمید دایون داره گریه میکنه...دایونو از خودش جداکرد و دستاشو گرفت...
ت:چراداریگریهمیکنی؟
د:ب.باورمنمیشه...که..تومنودوسداری هقق(آخراشوگریهکرد)
تهیونگ خندید و بوسه ای روی ل.ب دایون گذاشت..دایون تعجب کرده بود...تهیونگ لبخندی زد...
ت: خب نظرت؟
دایون خجالت کشید و سرشو پایین انداخت..
د: خ.خب منم دوست دارم.
تهیونگ خندید...
ت: ماه خجالتی من!
و بوسه ای شروع کردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چطور بود؟
تهیونگ لبخندی زد...
ت: دایون من ازموقعی که دیدمت عاشقت شدم مال من میشی؟
دایون براش مانند خواب بود..میخواست بال دربیاره و پرواز کنه...خودشو تو بغل تهیونگ انداخت...
ت: مثل اینکه جواب بله اس..
تهیونگ با خیس شدن شونه اش فهمید دایون داره گریه میکنه...دایونو از خودش جداکرد و دستاشو گرفت...
ت:چراداریگریهمیکنی؟
د:ب.باورمنمیشه...که..تومنودوسداری هقق(آخراشوگریهکرد)
تهیونگ خندید و بوسه ای روی ل.ب دایون گذاشت..دایون تعجب کرده بود...تهیونگ لبخندی زد...
ت: خب نظرت؟
دایون خجالت کشید و سرشو پایین انداخت..
د: خ.خب منم دوست دارم.
تهیونگ خندید...
ت: ماه خجالتی من!
و بوسه ای شروع کردند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چطور بود؟
۳.۶k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.