فیک بی تی اس پارت ۱۵

ا/ت ویو:
روز مهمونی..اولین مهمونیه من...به عنوان...نامزد...کوککککک
چیی بپوشمممم چیکارر کنمممم
دوبارهه هول کردمم ووو اینن خوبب نیستتتت
زنگ زدم به یونا
^چیههه؟؟؟باید حاضر شممم نامیی گفته با اون برمممم
+چیی میخوایی بپوشییی تو حقق نداریی از من خوشگل تر شیییی
^چراا میشممم بایددد بشمممم
+نههههه
^توو بیکارییی به منن زنگگ زدی راجب این حرف بزنیییی؟؟؟
قطع کن کار دارممم
*و قطع کرد
کل کمدو زیرو رو کردم و بالاخره یه لباس پیدا کردمو ارایش کردم
کوک ویو:
لنتی لنتی لنتییی
همههه لباسام یه رنگعهه باید برم خریددد
رفتمو یه کت و شلوار جدید خریدم پوشیدمو تا ساعت ۸ رفتم دنبال ا/ت
ا/ت ویو:
رفتم پایین
برگشت و منو دید
_..و..واو...تو ...تو چطوری...یانقدر خوشگلی؟؟
چطوری میشه اینقدر خوشگل باشییی
منن نمیتونمممم
+(خندیدم)ببین کی به کی داره میگهه تو به چه حقی اینقدر تیپ زدیی؟؟
میخوای یکی دیگه رو برای خودت پیدا کنیی؟؟
_بهه هیچچ وجه کیوتممم تااا ابددد با تو میمونممم
~به مهمونی رفتیم به همه معرفیش کردم
یونا ویو:
^به بهه زوج سال اینجانن
+یوناا تو قرار بود از من خوشگل تر نشییی
^دقیقاا همین قرارو من با تو داشتم
(علامت نامجون چی بودد)
نامی:(دستشو درو کمرم انداخت وای باورم نمیشه خیلی خیلی ذوق کرده بودم و تعجب)
نامی:(با لخند گفت)تو برای من خوشگل ترین دختر روی زمینی یونا
^منو میگی؟؟
نامی:(لبخند)البته
+خببب فکر کنمم بهترهه ما شمارو تنها بزاریممم
کوک ویو:
از نامجونو یونا جدا شدیم و به به...هیونجین و سویونگ..طبق معمول تا جایی که میتونستن تیپ زده بودن
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک