بادیگارد من
𝐌𝐲 𝐁𝐨𝐝𝐲𝐠𝐮𝐚𝐫𝐝
(𝐏𝐚𝐫𝐭 25)
تهیونگ: خواهش ( ماشین روشن کرد و از عمارت رفت بیرون)
ات: واییی یعنی قراره باهم دیگه عکس بندازیم و معروف شیم وای خدا جیغغغ ( میپرید بالا و پایین.... رفت اتاقش و لباساش عوض کرد و موبایلش برداشت و زنگ زد به جین.... بعد چند بوق برداشت)
...
جین: الوو
ات: سلام جین چطوری
جین: سلام وروجک... خوبم
ات: میگم من قبول میکنم و پسر مدل هم پیدا کردم
جین: اووو عالیه... فردا ساعت 5 بیاید برای امضا قرارداد
ات: باشه فعلا بای
جین: بای
( قطع کرد)
...
( تو عمارت کوک)
( رو مبل)
جونگ کوک: نه باباااا جدی؟! اووو داداش ما هم که معروف شد رفت🤣
تهیونگ: کوفت
جونگ کوک: وای فک کن با اون عکسایی که میخواین بندازین میره تو تلویزیون دیگه جنده خانم همرو میبینه و فک میکنه دوست دخترته😂
تهیونگ: اره.... کونش بسوزه زنیکه ی هرزه
جونگ کوک: ولی تهیونگ یه چیز میگم راستشو بگو
تهیونگ: بگو
جونگ کوک: تو از ات خوشت میاد؟😉
تهیونگ: از چه نظر
جونگ کوک: خودتو نزن به اون راه... عشق و عاشقی دیگه شیطون
تهیونگ: هعی کوک توروخدا ولمون کن.... انتظار نداشته باش دوباره عاشق بشم و اعتماد کنم به کسی که مثل اوندفعه داغون بشم... نه
جونگ کوک: اوهوم... اون دوستشه؟
تهیونگ: کی؟
جونگ کوک: همونی که از مدرسه باهم میان
تهیونگ: ( با قیافه پوکر به کوک زل زد)
جونگ کوک: چته🤨
تهیونگ: ببینم... تو مارو تعقیب میکنی؟!
جونگ کوک: تعقیب چیه بابا توعم... فقط 1 بار جلو مدرسه اشون وایستاده که اومده بودی دنبالش همین
تهیونگ: وای خدا تو چقد فضولی🤦♀
جونگ کوک: میدانم...حالا کیه بگو😂
تهیونگ: رفیقشه اسمش یوناست
جونگ کوک: جووون ولی خوشگله
تهیونگ: وای خدا دوباره این رو یه نفر جدید کراش زد🤦♀
جونگ کوک: خخخ... ولی به خوشگلی ات نمیرسه
تهیونگ: هههه
جونگ کوک: اووو چرا عصبی شدی بهش گفتم خوشگل؟ 😏
تهیونگ: من عصبی شدممم؟!! ... فقط گفتم هههه
جونگ کوک: عاها اوکی اوکی🤣
تهیونگ: کوک بخدا یدونه میزنم میچسبی به در عمارتت هاااا
جونگ کوک: مگه من چی گفتممم😂
تهیونگ: زهرمار انگار خر ام نمیفهمم انقدم پیش اون بدبخت نگو تیپ مارو ببینن فکر میکنن دزدیدیمت و فلان فلان
جونگ کوک: خب حالا
تهیونگ: اون هنوز بچه اس اخه الاغ
جونگ کوک: نوزاده؟
تهیونگ: کوکککک اصلا حوصله ندارم توروخدا خفه شو
جونگ کوک: خب خب.... ولی فک کنم امروز پریودی😂
تهیونگ: ( بالشت پرت کرد سمت کوک)
جونگ کوک: ( جا خالی داد) الان قشنگ خوراکه ادمه سر به سرت بزاره والا😂
تهیونگ: تو بکن ببین چه بلایی سرت میارم
جونگ کوک: آخ خرس عسلی دل منو بردههه🤣
تهیونگ: ( بلند شد رفت و کلی کوک رو با شوخی کتک میزد و جفتشون هم میخندیدن)
...
شرط... 620 تایی شم... 40 کامنت و لایک
(𝐏𝐚𝐫𝐭 25)
تهیونگ: خواهش ( ماشین روشن کرد و از عمارت رفت بیرون)
ات: واییی یعنی قراره باهم دیگه عکس بندازیم و معروف شیم وای خدا جیغغغ ( میپرید بالا و پایین.... رفت اتاقش و لباساش عوض کرد و موبایلش برداشت و زنگ زد به جین.... بعد چند بوق برداشت)
...
جین: الوو
ات: سلام جین چطوری
جین: سلام وروجک... خوبم
ات: میگم من قبول میکنم و پسر مدل هم پیدا کردم
جین: اووو عالیه... فردا ساعت 5 بیاید برای امضا قرارداد
ات: باشه فعلا بای
جین: بای
( قطع کرد)
...
( تو عمارت کوک)
( رو مبل)
جونگ کوک: نه باباااا جدی؟! اووو داداش ما هم که معروف شد رفت🤣
تهیونگ: کوفت
جونگ کوک: وای فک کن با اون عکسایی که میخواین بندازین میره تو تلویزیون دیگه جنده خانم همرو میبینه و فک میکنه دوست دخترته😂
تهیونگ: اره.... کونش بسوزه زنیکه ی هرزه
جونگ کوک: ولی تهیونگ یه چیز میگم راستشو بگو
تهیونگ: بگو
جونگ کوک: تو از ات خوشت میاد؟😉
تهیونگ: از چه نظر
جونگ کوک: خودتو نزن به اون راه... عشق و عاشقی دیگه شیطون
تهیونگ: هعی کوک توروخدا ولمون کن.... انتظار نداشته باش دوباره عاشق بشم و اعتماد کنم به کسی که مثل اوندفعه داغون بشم... نه
جونگ کوک: اوهوم... اون دوستشه؟
تهیونگ: کی؟
جونگ کوک: همونی که از مدرسه باهم میان
تهیونگ: ( با قیافه پوکر به کوک زل زد)
جونگ کوک: چته🤨
تهیونگ: ببینم... تو مارو تعقیب میکنی؟!
جونگ کوک: تعقیب چیه بابا توعم... فقط 1 بار جلو مدرسه اشون وایستاده که اومده بودی دنبالش همین
تهیونگ: وای خدا تو چقد فضولی🤦♀
جونگ کوک: میدانم...حالا کیه بگو😂
تهیونگ: رفیقشه اسمش یوناست
جونگ کوک: جووون ولی خوشگله
تهیونگ: وای خدا دوباره این رو یه نفر جدید کراش زد🤦♀
جونگ کوک: خخخ... ولی به خوشگلی ات نمیرسه
تهیونگ: هههه
جونگ کوک: اووو چرا عصبی شدی بهش گفتم خوشگل؟ 😏
تهیونگ: من عصبی شدممم؟!! ... فقط گفتم هههه
جونگ کوک: عاها اوکی اوکی🤣
تهیونگ: کوک بخدا یدونه میزنم میچسبی به در عمارتت هاااا
جونگ کوک: مگه من چی گفتممم😂
تهیونگ: زهرمار انگار خر ام نمیفهمم انقدم پیش اون بدبخت نگو تیپ مارو ببینن فکر میکنن دزدیدیمت و فلان فلان
جونگ کوک: خب حالا
تهیونگ: اون هنوز بچه اس اخه الاغ
جونگ کوک: نوزاده؟
تهیونگ: کوکککک اصلا حوصله ندارم توروخدا خفه شو
جونگ کوک: خب خب.... ولی فک کنم امروز پریودی😂
تهیونگ: ( بالشت پرت کرد سمت کوک)
جونگ کوک: ( جا خالی داد) الان قشنگ خوراکه ادمه سر به سرت بزاره والا😂
تهیونگ: تو بکن ببین چه بلایی سرت میارم
جونگ کوک: آخ خرس عسلی دل منو بردههه🤣
تهیونگ: ( بلند شد رفت و کلی کوک رو با شوخی کتک میزد و جفتشون هم میخندیدن)
...
شرط... 620 تایی شم... 40 کامنت و لایک
۱۰.۳k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.